مى آورد آن را ريخته بر دست يكى از اولاد آن حضرت. خشم وغضب بسيار بر آن حضرت غالب شده آن بنده گنهكار گفته: (والكاظمين الغيظ) يعنى جماعتى كه خشم فرو خورند. آن حضرت فرمود: كظمت غيظي، يعنى خشم خود را فرو خوردم. (والعافين عن الناس) يعنى جماعت كه عفو كنند از مردمان. آن حضرت فرمود: عفوت عنك، يعنى عفو كردم از تو. ديگر گفته: (والله يحب المحسنين) يعنى خداى تعالى دوست مى دارد نيكوكاران را. آن حضرت فرموده: آزاد كردم ترا.
بعد از آن، آن حضرت را كاظم لقب كرده اند. ديگر از القاب آن حضرت عبد صالح زكى است زيرا كه به كمال صلاح وطهارت موصوف بوده.
الشهيد بشربة السم لا بصولة الجيش آن حضرت شهيد است به شربت زهر نه به صورت لشكر. يعنى آن حضرت را از زهر شهيد كردند نه از آنكه در جنگ شهيد شد ومردى او را شهيد كرده باشند. واين اشارت است به زهر دادن آن حضرت با تفاصيل آن حكايت را در اين مقام ياد كنيم.
چنانچه در كتب معتبره يافته ايم إن شاء الله تعالى.
در كتاب كشف الغمة علي بن عيسى اربلى ودر كتاب الفصول المهمة في معرفة الائمة ابن صباغ، كمى روايت كرده اند كه يحيى بن خالد برمكى كه وزير صاحب تدبير صاحب اختيار هارون الرشيد بود با يكى از وزراى هارون كه به تشيع، ونسبت به حضرت امام موسى مشهور بود، معاداتى پيدا كرد ومى خواست كه تهمت تشيع را بر آن وزير درست گرداند، با شخصى گفت: مى خواهم كه مرا دلالت كنى بر يكى از اولاد ابوطالب كه درويش باشد تا من او را بنوازم وپيش خليفه تعريف كنم تا او قصد موسى بن جعفر كند. او گفت: پسر اسماعيل كه او را ابراهيم نام است برادرزاده موسى است ودشمن او است وبسيار درويش است.
يحيى بن خالد به او كتابت نوشت واو را به بغداد طلب كرد. حضرت امام موسى