روايت كرده اند از يكى از محبان أهل بيت كه او گفت كه: در وقتى كه ميان اهل شيعه اختلاف بود در آنكه بعد از امام جعفر كيست. بعضى مى گفتند اسماعيل است وبعضى مى گفتند موسى است. من نزد حضرت امام موسى رفتم. او فرمود: يك ريگ بياور تا ترا نشانه بنمايم. من ريگى همچو سنگ ريزه نزد آن حضرت بردم. آن حضرت انگشترى مبارك خود را بر آن نهاد. في الحال مهر بگرفت. فرمود: امام كسيست كه همه چيز در طاعت او باشد همچنانكه اين سنگ با وجود صلابت في الحال اثر مهر گرفت چنانچه مشاهده نمودى.
ديگر يكى از محبان أهل البيت روايت كرد كه نوبتى در مكه به كوه ابو قبيس برفتم ديدم كه امام موسى نماز مى كردم وچون از نماز فارغ شد گفت: يا الله يا الله يا الله يا رب، وچندان بفرمود كه نفس تنگ شد. بعد از آن فرمود: پروردگار [ا] مرا طعام فرما از انجير وانگور وجامه هاى من كهنه است، مرا جامه تازه بده في الحال سله پيدا از انجير تازه وانگور. در آن موسم بر روى زمين اصلا انجير تازه وانگور نبود. ودو برد يمانى تازه دوخته هم حاضر شد. آن حضرت شروع در خوردن انجير وانگور فرمود وبا من فرمود: بسم الله از اين انگور بخور. من از آن انجير وانگور بخوردم وهرگز هيچ ميوه بدان لذت نخورده بودم. چون از خوردن فارغ شد آن هر دو برد بپوشيد وجامه هاى كهنه خود برداشت واز كوه شيب فرمود ودر درگاه مسجد درويشى ايستاده بود، بردهاى كهنه را بدان درويش داد. وآثار واخبار در كرامات وآيات آن حضرت بسيار است.
النار على أهل ولائه بالقلب الواقف الراحم آن حضرت ناظر ومطلع است بر اهل ولا ومحبت خود به دل واقف رحم كننده.
واين اشارت است بدانچه روايت كرده اند كه آن حضرت هميشه بر احوال شيعه وموالى خود مطلع وناظر بوده ودر شدايد مراعات ايشان مى فرموده وبدانچه