ضرورت عقل ثابت است كه در او به هيچ وجه تردد نيست ومحال است كه من خود وجود خود را پيدا كرده باشم يا در وقت عدم، اگر گويى در وقت وجود پيدا كرده ام وجود خود را، پس من پيش از آنكه موجود شوم موجود بوده باشم وحال آنكه فرض كرده ايم كه من موجود نيستم موجود باشد، واين در بديهه عقل محال است.
پس اين دلالت كرد بر آنكه صانع وجود من غير وجود من است وآن صانع عالم است زيرا كه همين حكم [كه] در من جاريست در جميع اجزاء عالم جاريست.
واين هم دليلى است در غايت احكام وآن حضرت اين دليل را هم از قرآن مى فرمايد آنجا كه فرموده: (أم خلقوا من غير شئ أم هم الخالقون) وامثال اين بسيار است واگر تفصيل كنيم اين مختصر برنتابد.
المعتصم بحول الله وقوته في قتل كل خارجي آن حضرت اعتصام جسته به حول خدا وقوت او در كشتن هر خارجي كه از دين بيرون جسته، و [اين] اشارت است بدانچه روايت كرده اند كه نوبتى يكى از خوارج مهدى عباسى غيبت آن حضرت كرد وبا مهدى گفت كه جعفر بن محمد داعيه خروج دارد، كتابات به اهل كوفه نوشته وبا او بيعت كرده اند. مهدى گفت: تو در مقابل او اين سخن را درست مى كنى؟ گفت: بلى مى كنم و سوگند بر آن مى خورم.
مهدى عباسى حضرت امام جعفر (ع) را حاضر گردانيد وآن خارجى را در مقابل آورد وخارجى در حضور حضرت امام آن تهمت را تكرار كرد ودر آن مبالغه واصرار نمود. حضرت امام فرمود: سوگند مى خورى كه اين سخن راست است؟
خارجى گفت: بلى. حضرت امام فرمود: بدان نوع كه من سوگند مى دهم ترا، سوگند ياد كن. پس فرمود: بگو از حول وقوت حضرت حق سبحانه وتعالى بيرون آمدم وبه حول وقوت خود رفتم اگر اين سخن كه مى گويم دروغ است، آن خارجى به همين عبارت سوگند ياد كرد. في الحال بيفتاد وبه دوزخ رسيد وجان را به مالكان