همچنين ممكن است انقلاب يمن بخاطر برخوردارى از سياست هاى قاطع، و دستگاه اجرائى واقع بين و بهره گيرى از نيروهاى مخلص و مطيع و نظارت مستمر بر عملكرد كارگزاران خود، داراى قدرت هدايت بيشترى باشد. و اين همان دستور العملى است كه اسلام به متوليان امور مىدهد تا بر اساس آن با كاركنان حكومتى عمل نمايند همچنانكه در منشور امير مؤمنان (عليه السلام) به مالك اشتر مىبينيم. در صفات حضرت مهدى (عليه السلام) نيز آمده است كه " او نسبت به كارگزاران و كارمندان خود سختگير و نسبت به بينوايان مهربان است ".
در حالى كه ايرانيان بر اساس چنين سياستى عمل نمىكنند.
و نيز احتمال دارد درفش يمانى از اين جهت هدايت كننده تر باشد كه در تعقيب طرح جهانى اسلام، خود را ملزم به رعايت قوانين و مقررات بين المللى روز نداند، در حالى كه ايرانيان معتقد و ملزم و مجبور به رعايت آنها باشند.
اما بهتر آن است كه بگوئيم انقلاب يمانى به دليل بهره گيرى از رهنمودهاى مستقيم حضرت مهدى (عليه السلام) قدرت هدايت بيشترى دارد چرا كه يمن جزء لاينفك قلمرو نهضت حضرت شمرده مىشود.
علاوه بر آن، شخص يمانى به ديدار حضرت نائل مىشود و بطور مستقيم از آن حضرت كسب تكليف مىكند.
نشانه هاى اين ادعا، روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن يعنى شخص يمانى را مىستايد و مىگويد: " بسوى حق هدايت كند و شما را بسوى صاحبتان بخواند. سرپيچى از فرمان او براى مسلمانان جايز نيست و كسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود " اما در روايات مربوط به نهضت ايرانيان، بيش از ستايش رهبران، از عموم مردم به عنوان ياوران درفشهاى سياه و اهل مشرق، ستايش شده است. البته بجز شعيب بن صالح كه با توجه به روايات، نسبت به بقيه فرماندهان، امتياز و برترى