16. خلافة الكون قد كانت تسافر من طول * الزمان لأجل الصاحب الزمن 17. ضوء من الله هل فيه منجمد * حبل من الله، هل فيه منفصم 18. منه الحيوة على الأشياء حيث هو * الماء المعين، وهذا غير منكتم 19. صم وبكم وعمى غير شاعرة * هياكل الكون، كل غير مفتهم 20. حتى إذا وجدت في النور ما طلبت * ماست كميسة عرس، نالها سدم 21. يدور في حوله السبع الشداد لكى * تقبل النعل، أو من صورة القدم 22. ضنت بها الأرض صاحت مكانك ذا * فخرى وليس على غيرى بمنقسم 16. جهان هستى در طول زمان، در حال سير و شناورى بود تا صاحب اصلى و بزرگوار خود را دريابد.
17. او نورى است از جانب خدا. آيا در نور خدا خاموشى هست؟ و ريسمان محكمى است از جانب خدا، آيا در ريسمان خدا احتمال گسيخته شدنى وجود دارد؟
18. حيات بر اشياء از اوست و او است آب ظاهر و جارى و وجود چنين امرى از بركت و يمن وجود آن حضرت، مخفى و پوشيده نيست.
19. (در صورت عدم اقرار) كر و گنگ و كور و بىفهم هستند صورتهاى عالم كون، و تمام آنان نادان هستند.
20. تا آنكه در نور دريافت آن چيزى را كه مىطلبيد و به آن خود را چسباند، همانند چسباندن عروس و داماد در كمال شوق و ميل و علاقه.
21. در اطراف آن ثوابت هفتگانه دور مىزنند تا از كف يا از جاى پاى مبارك او بوسه برگيرند.
22. زمين به آسمانها بخل و خست ورزيد، پس صيحه زد كه در مكان خود ساكن باش اين فخر من است و هرگز به غير من نصيب نمى گردد.