به جد خود محمد بن عمر مى رساند - براى من روايت كرده اند:
پدرم عمر بن على بن ابى طالب براى دايى هاى من (فرزندان عقيل) نقل مى كرد كه چون برادرم حسين (عليه السلام) در مدينه از بيعت با يزيد امتناع ورزيد، نزد او رفتم و ديدم كه تنهاست.
گفتم: " جانم فداى تو. برادرت حسن (عليه السلام) نقل مى كرد "... و بى اختيار گريهام گرفت و نالهام بلند شد.
حسين (عليه السلام) مرا نزد خود نشانيد و فرمود: " آيا برادرم به تو خبر داد كه من كشته مى شوم؟ " گفتم: " خدا نياورد آن روز را، اى پسر پيغمبر! " گفت: " تو را به حق پدرت قسم مى دهم، آيا همين خبر را به تو گفت؟ " گفتم: " آرى، برادر جان! چرا با يزيد دست بيعت ندادى تا محفوظ بمانى؟ " فرمود: " پدرم به من خبر داد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از شهادت من و او خبر داده و فرموده است كه قبر من نزديك قبر پدرم خواهد بود. آيا گمان مى كنى تو چيزهايى را مى دانى كه من از آن بىاطلاعم؟ به خدا قسم هرگز ذلت و خوارى را به تن نخواهم خريد. مادرم فاطمه (س)، پدرش رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را در حالتى ملاقات مى كند كه از ظلمها و ستمهاى امت نسبت به ذريهء خود شكايت خواهد نمود و هيچ يك از آنان كه ذريهء او را آزرده باشد، داخل بهشت نخواهد شد ".
مؤلف مى گويد: شايد بعضى از كوتهنظران كه نمى دانند شهادت چه سعادت بزرگى است، گمان مى كنند كه خداى متعال چنين حالى را كه شخص خود را به خطر اندازد دوست ندارد! آيا اين اشخاص كوتهفكر در قرآن مجيد نخوانده اند كه خداوند به گروهى فرمان مى دهد كه خويش را بكشند، در آنجا كه مى فرمايد: * (فتوبوا الى بارئكم فاقتلو انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم) * يعنى: توبه و بازگشت كنيد به سوى خداى خويش و خود را بكشيد زيرا اين عمل نزد خداوند براى شما نيكوتر و بهتر است.
شايد اين گونه كسان گمان مى كنند كه آيهء شريفهء: * (ولا تلقوا بأيديكم الى التهلكة) * - يعنى: خود را با دست خود به هلاكت نيفكنيد - اشاره به شهادت و كشته شدن در راه حق است، در صورتى كه اين اشتباه است و شهادت، بزرگترين سعادت براى انسان است.