روى عمد، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را كشتند. اى پسر پيغمبر! تو را با لب تشنه به قتل رسانيدند و مراعات قرآن را ننمودند و به خاطر كشته شدن تو تكبير گفتند، در صورتى كه در حقيقت تكبير و تهليل را كشته اند ".
داستان پيرمرد شامى راوى مى گويد: در آن موقعى كه اهل بيت حسين (عليه السلام) درب مسجد جامع بودند، پير مردى نزد آنان آمد و گفت: " حمد خداوندى را كه شما را كشت و هلاك كرد و از كشته شدن مردهاى شما، همهء شهرها را در آسايش قرار داد و أمير المؤمنين را بر شما مسلط ساخت ".
على بن الحسين (عليه السلام) به او فرمود: " اى پيرمرد! آيا قرآن خوانده اى؟ " گفت: " آرى ".
فرمود: " آيا اين آيه را در قرآن خوانده اى: * (قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربى) *؟ " گفت: " آرى، خوانده ام ".
على بن حسين (عليه السلام) فرمود: " اى پيرمرد! ما خويشان پيغمبر هستيم ".
سپس فرمود: " آيا در سورهء بنى اسرائيل اين آيه را خوانده اى: * (وآت ذالقربى حقه) *؟ " گفت: " آرى، خوانده ام ".
فرمود: " اى پيرمرد! ما ذى القربى و خويشان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) هستيم ".
سپس فرمود: " آيا اين آيه را خوانده اى: * (واعلموا انما غنمتم من شئ فإن لله خمسه و للرسول ولذى القربى) *؟ " گفت: " آرى! " فرمود: " اى پيرمرد! ما همان ذاالقربى هستيم ".
سپس فرمود: " آيا اين آيه را خوانده اى: * (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا؟) * " گفت: " اين آيه را هم خوانده ام ".
فرمود: " ما همان اهل بيتى هستيم كه خدا آيه طهارت را در منزلت ما نزل نمود ".