و مكر به كارگيرى، باز هرگز توان آن را ندارى كه ذكر خير ما را از يادها بيرون ببرى. تو هرگز قدرت آن را ندارى كه وحى ما را نابود و ذكر ما را خاموش سازى و از اين راه به آرزوى پليد و ديرينهء خود نايل شوى. سعى و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامن تو پاك سازد، هرگز هرگز.
آگاه باش كه رأى و خرد تو بسيار ضعيف و ناتوان، و دوران زندگى و عيشت به سرعت فناپذير و از بين رفتنى و جمع تو رو به زوال و پريشانى است. روزى فرا مى رسد كه منادى حق فرياد برمىآورد: " لعنت خدا بر ستمكاران و بيدادگران باد ".
اكنون من هم حمد خدا را مى گويم كه سرآغاز زندگى دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرين ساخت و پايان زندگى ما را با شهادت سرشار از رحمت به پايان برد.
از خداوند متعال مسألت مى دارم كه ثواب و فضل خويش را بر شهيدان تكميل فرمايد و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانت دارى و جانشينى ما را [از آنان به ترتيب] خوب و نيكو قرار دهد، زيرا خداوند بخشنده و مهربان است. تنها او پناهگاه و اميد ما و نيكوترين و بهترين وكيل و مدافع حق ماست ".
يزيد پس از شنيدن اين خطابهء غرا گفت: " فرياد ناله و صيحهء صيحه زنندگان بسى پسنديده است و چقدر آسان است مرگ بر زنان داغديدهء نوحه گر ".
پس از آن با بزرگان شام مشورت كرد كه با اسيران چه رفتارى كند. آنان با بى ادبى خاص خودشان به كشتن اهل بيت (عليه السلام) رأى دادند، ولى نعمان بن بشير گفت: " بنگر كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با اسيران چگونه رفتار مى كرد، تو نيز همان گونه رفتار كن ".
داستان مرد شامى و مجلس يزيد در اين هنگام، مردى از اهل شام به سوى فاطمه بنت حسين (عليه السلام) نگريست و گفت: " اى امير المؤمنين! اين كنيز را به من ببخش! " فاطمه به عمهاش زينب گفت: " عمه جان! يتيم شدم و اينك مى خواهند مرا به كنيزى ببرند ". زينب (س) فرمود: " نه، اين فاسق نمى تواند