قطراتى كه پس از ريختن آب در ظرف مى ماند و جز يك زندگى پست كه مانند زمين شوره زار است. مگر نمىبينيد به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى گردد و نتيجهء آن، اين است كه مؤمن، خواستار شهادت در راه حق مى شود و به راستى مرگ را بجز سعادت، و زندگى با ستمكاران را جز ملالت و سختى نمى بينم.
نوع مردم، برده و بندهء دنيا هستند و نام دين را تنها بر زبان مىرانند تا روزى كه زندگيشان بر وفق مراد باشد، از دين دم مى زنند، ولى اگر در محاصرهء بلاها قرار گيرند و به بوتهء آزمايش درآيند، معلوم مى شود كه دين داران حقيقى تعدادشان اندك است ".
آنگاه زهير بن قين برخاست و گفت: " يابن رسول الله! ما سخنان تو را شنيديم. اين دنياى فانى نزد ما ارزشى ندارد. اگر هم دنيا پايدار بود و ما در آن جاويدان بوديم، كشته شدن در راه تو را بر آن زندگى هميشگى دنيا ترجيح مى داديم ".
بعد از او هلال بن نافع بجلى ايستاد و گفت: " به خدا قسم ما از شهادت و مرگ باكى نداريم و بر همان نيت و بصيرت خود، باقى هستيم. با دوستان تو دوست و با دشمنانت دشمنيم ".
پس از او برير بن خضير برخاست و گفت: " اى پسر پيغمبر! به خدا قسم، خداوند به وجود تو بر ما منت گذاشت كه براى يارى تو بجنگيم و بدنهاى ما در راه تو قطعه قطعه شود و در عوض، جدت، روز قيامت شفيع ما باشد ".
ورود حسين (عليه السلام) به كربلا راوى مى گويد: سپس حسين (عليه السلام) از جا برخاست و سوار شد، ولى لشكر حر گاهى از رفتن ممانعت مى كردند و گاهى از عقب او مى آمدند، تا آنكه روز دوم محرم به سرزمين كربلا رسيدند. چون حضرت حسين (عليه السلام) وارد آن زمين شد، پرسيد: " نام اين زمين چيست؟ " گفتند: " كربلا " گفت: " خداوندا! به تو پناه مىبرم از غمها و بلاها ".
پس از آن فرمود:
" اينجا محل اندوه و بلاست. پياده شويد. اينجا جاى پياده شدن و محل ريختن خون ما و جايگاه قبور ماست. اين خبر را جدم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به من فرموده است ".