على بن ابى طالب (عليه السلام) و فرزندان و عترت او كرديد و بعضى از شما به اين جنايتها افتخار مى نماييد و مى گوييد:
" ما على و فرزندان على (عليه السلام) را با شمشيرهاى هندى و نيزهها كشتيم و اهل بيتش را مانند اسيران ترك اسير كرديم ".
سنگ و خاك بر دهان تو، اى كسى كه افتخار مى كنى به كشتن مردمانى كه خداوند آنان را از هر پليدى پاك و پاكيزه گردانيد!
اى شخص ناپاك! خشم خود را بخور و بر جاى خود بنشين، چنان كه پدرت نشست. همانا براى هر كسى همان است كه به جاى آورده و از پيش فرستاده است. واى بر شما! آيا به ما حسد مى بريد به چيزى كه خداوند ما را به آن برتر داشته است؟
" ما چه گناهى داريم اگر كه روزگار درياى [آرامش] ما را به خروش آورده [و ناآرام و طوفانى كرده] است، در حالى كه درياى [اقبال و بخت] تو آرام است، آن گونه كه كرمهايش را پنهان نمى كند ". (1) " اين فضل خداوند است و او صاحب فضلى بزرگ است و به هر كه بخواهد عطا خواهد نمود و كسى را كه خدا از نور خود بى بهره كند، در ظلمت و تاريكى فرو خواهد رفت ".
چون خطابهء فاطمه (س) به اينجا رسيد، مردم با صداى بلند گريستند و گفتند: " اى دختر پاكان وطيبان! دلها و سينه هاى ما را آتش زدى و جگرهاى ما را به آتش حزن و اندوه، سوزاندى، ديگر بس كن ". پس فاطمه (س) ساكت شد.
خطابهء ام كلثوم (س) راوى مى گويد: ام كلثوم، دختر أمير المؤمنين (عليها السلام)، در حالى كه صدايش به گريه بلند بود، از پشت پردهء هودج اين خطبه را در آن روز قرائت كرد:
" اى اهل كوفه! واى به حال شما! چرا حسين (عليه السلام) را كوچك شمرديد و او را كشتيد و اموال