سالار شهيدان به كارزار مى رود پس از آن كه اصحاب و ياران به شهادت رسيدند، حسين (عليه السلام) لشكر را به جنگ طلبيد و هر كس را كه مقابل او مى رفت به قتل مى رسانيد، تا آنكه عدهء زيادى از آنان را كشت. در حال كارزار مى فرمود: " كشته شدن در راه خدا بهتر است از زير بار ننگ رفتن، و عار و ننگ بهتر از دخول در آتش دوزخ مى باشد ".
يكى از راويان مى گويد: به خدا قسم هرگز نديده بودم كسى را كه سپاه دشمن او را احاطه كرده باشند و فرزندان و اهل بيت و اصحاب او كشته شده باشند، با اين حال، قويدلتر و نيرومندتر از حسين (عليه السلام) بوده باشد. همين كه آن لشكر، بر او حمله مى كردند، شمشير مى كشيد و بر آنان حمله مى كرد و آنها همانند گلهء گرگ زده، پراكنده مى شدند. حضرت بر آن جماعت - كه شمارهء آنان به سى هزار رسيده بود - حمله مى كرد و آنان چون ملخهايى كه پراكنده مى شوند، از مقابل وى فرار مى كردند و سپس به مركز خود برمىگشت و پيوسته بر زبانش ورد " لا حول ولا قوة الا بالله " بود و پيوسته با آنان مى جنگيد، تا آنكه لشكريان، بين او و خيمهها حايل شدند.
حسين (عليه السلام) فرياد زد: " واى بر شما اى پيروان آل ابى سفيان! اگر دين نداريد و از روز معاد هم نمى ترسيد، پس لا اقل در دنياى خود آزادمرد باشيد و به اصل و حسب خود رجوع كنيد، اگر عرب هستيد، آن گونه كه خود گمان داريد ".
شمر فرياد كشيد: " اى پسر فاطمه چه مى گويى؟ " فرمود: " من با شما جنگ مى كنم و شما با من مى جنگيد. زنان كه گناهى ندارند. تا من زنده هستم نگذاريد سركشان و نادانان و طاغيان شما، متعرض حرم من شوند ".
شمر گفت: " اين مطلب را قبول كرديم ". ولى همگى آمادهء جنگيدن و كشتن او شدند.
حسين (عليه السلام) به آنان حملهور شد و لشكر نيز حمله را آغاز كرد. در آن موقع حسين (عليه السلام) جرعهء آبى مىطلبيد، ولى مضايقه كردند و او را آب ندادند، تا هفتاد و دو زخم بر بدن شريفش