مى خواهى عموى مرا بكشى؟ " ولى آن ناپاك شمشير را بر حسين (عليه السلام) فرود آورد. كودك دست خود را سپر شمشير قرار داد و دستش به پوست آويخت و فرياد زد: " عمو جان! " حسين (عليه السلام) او را در بغل گرفت و به سينه چسباند و فرمود: " برادر زاده! بر اين مصيبتى كه بر تو وارد آمده است، صبر كن و از خداوند طلب خير نما، زيرا خداوند تو را به به پدران صالحت ملحق مى كند ".
ناگاه حرملة بن كاهل تيرى بر او زد و او، در دامان عمويش، حسين (عليه السلام) به قتل رسيد.
شهادت امام حسين (عليه السلام) پس از آن شمر بن ذى الجوشن به خيمه امام حسين (عليه السلام) حمله نمود و آن را با نيزهء خود سوراخ كرد و گفت: " آتش بياوريد تا خيمه را با هر كه در آن است بسوزانم ".
حسين (عليه السلام) به او فرمود: " اى پسر ذى الجوشن! تو آتش مىطلبى كه اهل بيت مرا بسوزانى؟ خدا تو را به آتش جهنم بسوزاند ".
شبث آمد وشمر را به خاطر اين كار، سرزنش و توبيخ نمود. شمر شرمگين شد و منصرف گرديد.
راوى مىگويد: حسين (عليه السلام) فرمود: " جامهاى براى من بياوريد كه بىارزش باشد تا كسى در آن رغبت نكند، تا من زير لباسهاى خود بپوشم و بدنم برهنه نماند ".
جامهء تنگ و كوچكى به خدمتش آوردند. فرمود: " اين جامه را نمى خواهم، زيرا لباس ذلت است ". ولى جامهء كهنهاى گرفت و آن را پاره كرد و زير لباسهايش پوشيد. با اين حال پس از شهادتش، آن را از بدنش بيرون آوردند. جامهء ديگرى كه از بافتههاى يمن بود طلبيد و آن را نيز پاره كرد و پوشيد. علت پاره كردن جامه، اين بود كه پس از شهادت، آن را از بدنش بيرون نكنند، ولى پس از كشته شدن آن حضرت، ابجر بن كعب، آن را نيز از بدنش بيرون نمود وحسين (عليه السلام) را برهنه روى زمين گذاشت.
در اثر اين كار، هر دو دستش در تابستان مانند دو چوب خشك، مىخشكيد و در زمستان