كرد ويادآور شد كه: ترا هم با زهر، از پاى در خواهند آورد (1) سخن امام (عليه السلام) پس از گذشت حدود ده سال، تحقق يافت وپاره هاى جگر امام مجتبى (عليه السلام) در اثر سم از دهان مباركش، در ميان طشت ريخت. (2) امام را چند بار مسموم كرده بودند وهر بار امام (عليه السلام) شفا مى يافت ولى اين بار، وضعيت، با بارهاى سابق فرق داشت، زهر آنچنان در امام تأثير خود را بر جاى نهاده بود كه امام حسين (عليه السلام) با ديدن آن حالت برادر آنچنان بى تاب شد تا آنجا كه خود امام مجتبى، وى را دلدارى داده فرمود: لايوم كيومك يا ابا عبد الله. (3) (هيچ روزى، به شدت روز تو نخواهد رسيد) گفته اند مرحوم حاج ميرزا على اكبر اردبيلى واعظ وروضه خوان معروف كه در مرثيه از تأثير نفس خاص برخوردار بود وعمرى را در اين راه سپرى نموده بود روزى در عالم مسجد مجللى را ديد كه جمعى در آن حضور داشتند به او بانويى را نشان مى دهند كه فاطمه زهرا (س) است او به خانم سلام عرض مى كند ولى پاسخ سردى مى شنود ومكدر خاطر مى گردد وعرض مى كند اى دختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله)! من عمرى را در راه خدمت به فرزندت تو سپرى ساخته ام وافتخارم نوكرى شما است چرا با من اينگونه تفقد مى فرمائيد: خانم در پاسخ مى فرمايد: درست است شما مرثيه خوان هستيد ولى مگر حسن مگر حسن، پسرم نيست؟ چرا در عزاى او چيزى نسروده اى؟ او از خواب بيدار شد واين چنين سرود:
از تاب رفت وطشت طلب كرد وناله كرد * آن طشت را زخون جگر، باغ ولاله كرد خونى كه خورد در همه عمر، از گلو بريخت * دل را تهى ز خون دل چند ساله كرد يكى از جلوه هاى مظلوميت امام مجتبى (عليه السلام) آن است كه جنازه ء هيچ امامى تيرباران