را خواستم انجام مى دهم. من از جانب خداوند قفل اموال شما هستم اگر او خواست كه بر ارزاق و تقسيمات شما توسعه دهم اين كار را انجام مى دهم، و اگر نخواست قفل اموال باقى خواهم ماند. تا روزى كه مرا باز كنند! " (1) نمايندگى از طرف خدا و تصرف در اموال عمومى مردم، طبق خواست و اراده نامتناهى خدايى! قهرا هيچ گونه رادع قانونى در بر نخواهد داشت و هيچ عاملى نخواهد توانست جلو آن اراده را بگيرد. بر اساس همين انديشه و فكر خام بود كه در سيره و روش خلفاى عباسى فراوان مى بينيم كه گاهى به يك شاعر چاپلوس و متملق، يا يك مطرب و رقاصه، چندين هزار درهم از كيسهء خلافت و اموال عمومى به نيابت از خدا، حاتم بخشى كرده اند و از طرفى چندين هزار بيچاره ومفلوك در بدبختى و بىنوائى كار را به جائى رسانده است كه در عصر معتمد يكى ديگر از خلفاى عباسى معاصر امام هادى عسكرى (عليه السلام) گوشت انسانها را مى خورند (2) "، در حالى كه عيش و نوش دستگاه خلافت همچنان برقرار و پر رونق بود! " اموال عمومى از اطراف و اكناف كشور اسلامى، به خزينههاى بغداد سرازير مى شد ولى در همانجا فروكش مى كرد و از ميان مى رفت، چون مخارج دستگاه خلافت، و حاتم بخشيهاى آنان به شاعران و نوازندگان و چاكران و چاپلوسان فوق محاسبه بود. وقتى به " عنايى " يكى از اديبان معروف عصر عباسى گفته مى شود تو چرا همانند همكاران خود به خليفه تقرب و نزديكى نمى جوئى تا از عطايا و جوايز وصلههاى او بهرهمند شوى، در پاسخ مى گويد: " من ديدم عطاياى خليفه، روى حساب نيست، گاهى ده هزار درهم را در يك امر ناچيز و جزئى مى بخشد و گاهى فرد را روى يك عمل ناچيز محروم ساخته و از شهر تبعيد مى كند. من نمى توانم موقعيت خود را روشن سازم تا از كدامين دسته از اين مردم باشم؟ " (3)
(١٧٢٢)