جعفر اهدا كرد و اين پيرزن در سفرى كه به مدينه انجام مى داد با امام حسن (عليه السلام) آشنائى مى دهد آنگاه امام تعداد چندين رأس گوسفند [در برابر آن بره يا بزغاله اى كه ايشان احسان كرده بود مجموع ثروت او همين بود] به او عطا مى كند سپس به سراغ عبد الله بن جعفر (عليه السلام) فرستاده مى شود او نيز پس از اطلاع از عطاياى حسنين (عليه السلام) 100 نفر شتر به او عطا مى كند امام پس از اين همه عطايا و بخشش باز مى فرمايد ما هنوز يك دهم از عطا و بخشش پيرزن را انجام نداده ايم چون او تمام دارائى خانه و كاشانهاش را به ما تقديم نمود. پيرزن پس از اين عطايا خوشحال به سرزمين خود بازگشت. (1) او اغلب اوقات به اين شعر تمثل مى جست:
يا اهل لذات دنيا، لابقاءلها * إن اغترارا بظل زائل، حمق اى صاحبان لذات و عيش و نوش دنيا! بدانيد كه لذات آن بقاء و دوامى ندارد فريفته شدن به سايهء زايل شونده، از حماقت و نادانى است. امام حسن (عليه السلام) خود درباره ء جود و بخشش مى فرمايد: " احسان و بخشش پيش از سوال از بزرگترين سيادت و آقايى مى باشد و در مورد بخل و امساك مى فرمايد: بخل آنست كه فرد پندارد آنچه را كه انفاق مى كند، تباه ساخته است، و آنچه را كه نگه مى دارد شرف و عزت است ". (2) از عبد الرحمن بن جبير روايت شده است كه به حسن بن على (عليه السلام) عرض كردم مردم مى گويند كه شما طالب خلافت هستيد؟ در پاسخ فرمودند:
سران عرب در اختيارم بودند، آنان محاربه مى نمودند با كسانى كه من محاربه داشتم و مسالمت داشتند با كسانى كه من مسالمت داشتم، همهء آن ها را به خاطر رضا و خشنودى خدا وحفظ خون أمت محمد (صلى الله عليه وآله)، رها ساختم ". (3) در موقع صلح با معاويه در محل " نخيله " جملهء بس بلندى دارد - هنگامى كه معاويه درخواست نمود كه سخنانى در مورد اين قرار داد ايراد فرمايد - امام (عليه السلام) برخاستند پس از حمد و ثناى الهى اين جمله را اداء نمودند: