ديدم كه به همان صورت بر كنار چاه ايستاده بود وركوه در دست مبارك داشت كه آب بردارد. ناگاه ركه از دست مباركش در چاه افتاد. نگاه در آسمان كرد وزير لب چيزى بگفت ديدم كه آب بر سر چاه آمد وآن حضرت ركوه پرآب برداشت.
متوجه تلى شد از ريگ، ومن از عقب آن حضرت روان شدم. چون بدان تل رسيد چند قبضه از آن ريگ برداشت ودر آن ركوه كرد وآن را بجنبانيد ودر دهن گرفت واز آن بياشاميد. گفتم: به حق آن خداى كه ترا اين مقام كرامت فرموده كه مرا از اين طعام بهره بده. پس ركوه به من داد وبياشاميدم. آن سويقى بود از مغز بادام وشكر كه من هرگز از آن لذيذتر طعامى نخورده ام. پس هر چند روز بازماندم واصلا ميل هيچ طعام وآب نداشتم وبدان طعام سير بودم.
ديگر آن حضرت را نديدم هر چند طلب كردم تا به مكه رسيدم. شبى در [كنار] كعبه او را ديدم كه نماز مى گذارد وتمامى اندام مبارك واعضاى شريفش مى لرزيد واشك از چشم مباركش روان بود وتوقف كردم ومترصد بودم وآن حضرت همه شب نماز گزارد. چون از نماز صبح فارغ شد طواف كعبه فرمود واز مسجد بيرون آمد. خلايق از اطراف دويدند وبر آن حضرت سلام مى كردند وغلامان وحواشى بسيار نزد آن حضرت حاضر شدند. پرسيدم كه: اين چه كسى است؟ گفتند: اين سيد زمان امام موسى كاظم (ع) است. دانستم كه آن از آثار أهل البيت وكرامت ايشان است.
صاحب الآيات والكرامات والمكارم آن حضرت صاحب آيتها ونشانهاست كه دلالت بر امامت آن حضرت مى كند، وصاحب كرامتها كه خداى تعالى بندگان خود را بدان مخصوص مى سازد وصاحب مكرمتها وبزرگيها [ى] حسبى ونسبى است واين اشارت است به آيات وكرامات وعجائب كه جميع از مكارم وخصال آن حضرت [است].