بالاى منبر رو به يزيد كرد و فرمود:
آيا اين محمدى كه بر زبان مؤذن آمد جد تو يا جد من است؟ اگر گفته باشى كه جد تو است يقينا دروغ گفته اى و كافر حق گرديده اى، و اگر تصور نموده اى كه او جد من است پس چرا عترت او را به اين صورت تار و مار كرده اى؟! (1) اين خطبهء غراء و كوبنده آنچنان تأثيرگزار بود كه يزيد در برابر نمايندگان و سفيران روم و ديگر مناطق، لب به توبيخ ابن زياد گشود و اعلام نمود من اين چنين نگفته بودم اين ابن زياد بود كه خود سرانه اين چنين كارها را انجام داده است آن خبيث بدكردار وقتى خود را در مقام توبيخ و سرزنش افكار عمومى ديد از موضع انفعال اقدام به دلجويى از اسيران نمود.
گفتار سيد بن طاووس:
سيد بن طاووس (ره) مؤلف لهوف آورده است: يزيد رو به على بن الحسين (عليه السلام) نمود و گفت: آن سه حاجتى كه به تو وعده كرده ام بگوئيد تا برآورم ".
حضرت فرمود: نخست آنكه سر مقدس پدرم را بدهى تا صورت نازنينش را ببينم، دوم آنكه اموالى را كه از ما غارت كرده اند به ما باز پس دهند، سوم آنكه اگر تصميم كشتن مرا دارى شخص امينى را معين كنى تا اين زنان را به مدينه برساند.
يزيد در پاسخ گفت: صورت پدرت را هرگز نخواهى ديد من تو را عفو نمودم و از كشتنت درگذشتم، و زنان را جز تو به مدينه باز نمىگرداند، و اما اموالى را كه از شما برده اند من چندين برابر قيمت آن را مى دهم.
امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود: ما از اموال تو چيزى نمى خواهيم بگذار از اموالت چيزى كاسته نگردد، من اموال غارت شده را مى خواهم زيرا دست بافت مادرم فاطمه زهرا (س) دختر پيامبر خدا، مقنعه، گردنبد و پيراهن او، در ميان آن غارت شده ها است.
يزيد دستور داد آن اموال را باز آوردند و دويست دينار از مال خودش بر آن افزود و به