13. حق صدقه:
و حق صدقه اين است كه بدانى آن ذخيرهء تو، نزد پروردگار تو است - عزوجل - و سپرده اى است كه نيازى به گواه گرفتن بر آن ندارى. اگر اين را دانستى، اطمينانت بدانچه در نهان به امانت مىسپارى بيشتر مى شود تا آنچه را كه در آشكار مى دهى. و مى دانى كه صدقه در اين جهان بلاها و بيمارىها را از تو باز مى دارد، و در آن جهان تو را از آتش مىرهاند.
14. حق قربانى:
و حق قربانى اين است كه بدانى، خداى - عزوجل - را مى خواهى نه آفريدگان او را. و جز رحمت پروردگار و نجات روح خود از او در روز ديدار بزرگ، چيز ديگرى نمى خواهى.
15. حق سلطان:
و حق فرمانروا اين است كه بدانى تو وسيلهء آزمايش او هستى. و او با قدرتى كه خدا وى را بر تو داده آزموده مى شود، و بر توست كه خود را گرفتار خشم او نسازى، و به دست خود او را به هلاكت نيندازى و در بدى كه به تو مى كند شريك او نشوى.
16. حق آموزگار:
و اما حق فردى كه آموزگار توست اين است كه او را بزرگ دارى و مجلس او را محترم شمارى. و به گفتهء او گوش فرا دهى. وبدو روى آورى. و بانگ خود را در محضر او بلند نكنى و اگر كسى از او پرسشى كند تو پيشدستى نكنى تا او خود پاسخ دهد. و در محضر او با كسى سخنى نگوئى و پيش او كسى را عيب نجويى و اگر پيش روى تو از او بد گويند از وى دفاع كنى. و عيوب او را بپوشانى و نكوئىهاى او را آشكار سازى. و با دشمن او ننشينى و دوست او را دشمن نگيرى.
پس اگر چنين كردى فرشتگان خدا گواهى دهند كه تو براى خدا - نه براى مردم - نزد وى رفته اى و از او علم و دانشى آموختهاى.
17. حق مولى:
و حق آن كس كه مولى و مالك توست - اين است كه او را اطاعت، و جز در آنچه موجب