امام سجاد (عليه السلام) در تمام مراحل زندگى، لحظه اى از اين غنى مطلق و از اين سرچشمهء حيات و هستى غفلت نداشت و همواره عظمت و شموخ مقام او را در نظر داشت در مقابل آن هستى كمال بخش، وجود خود را هيچ و ناچيز مىانگاشت و همواره خود را در آستان او مى ديد، و از قصور خويش در شناخت و انجام وظايف ربوبى عذر تقصير به درگاهش مى آورد، و درب كرم و احسان او را، با دعاهاى صحيفهء سجاديه و با هر زبانى كه مى دانست ابراز مى داشت و همواره مى طلبيد كه آن وجود سر تا سر هستى و آن وجود منشأ خير و كمال، و آن آقا و سيد به تمام معنى، عنايت خود را متوجه آن بندهء جوياى كمال بنمايد تا خود را از ورطهء بندگى به سرير سيادت و آقايى و از مملوك بودن نفس به سوى آزادى و قربت مطلق بكشاند و اين همه درسى بود در مكتب عرفانى و شناخت ربوبى او.
بيچاره بنى آدم!
فردى خدمت امام سجاد (عليه السلام) آمد و از وضعيت خود شكايت داشت امام (عليه السلام) فرمود:
" بيچاره فرزند آدم هر روز سه مصيبت بزرگى دارد ولى از هيچ يك آنها عبرت نمى گيرد و اگر عبرت اخذ مى كرد مصائب دنيا بر او آسان مى گرديد:
1. مصيبت نخستين او آنست هر روز از عمر او كم مى شود و اگر از مال و زندگى او چيزى كم گردد و غمناك مى گردد در صورتى كه قابل جبران سات ولى از عمرى كه دوباره باز نمى گردد هرگز اندوهگين نمى گردد.
2. برنامه روزى اوست كه حساب كشيده مى شود اگر حلال باشد محاسبه خواهد شد و اگر از حرام باشد مجازات و معاقب خواهد شد.
3. سومى كه بالاترين مصائب است هر روزى كه بر او پيش مىآيد سفر او يك روز به آخرت نزديك تر شده است سفرى كه نمىداند در بهشت قرار خواهد گرفت يا در جهنم و آتش؟ " (1) اين سخن رسا نياز به توضيح ندارد به روشنى، حقايق زندگى بيان گرديده است و اين