پيشنماز تو. پس حق همنشين تو. پس حق همسايهء تو. پس حق رفيق تو. پس حق شريك تو. پس حق مال تو. پس حق وامخواه تو. پس حق آنكه با تو آميزش دارد. پس حق آنكه بر تو ادعائى دارد. پس حق آنكه تو بر او ادعائى دارى. پس حق آنكه با او مشورت كنى. پس حق آنكه رأى خود را به تو گويد. پس حق آنكه از او اندرز خواهى. پس حق آنكه تو را اندرز دهد. پس حق آنكه از تو بزرگتر است. پس حق آنكه از تو كوچكتر است. پس حق آنكه از تو چيزى خواهد. پس حق آنكه تو از او چيزى خواهى. پس حق آنكه به گفتار يا به كردار به تو بدى كرده - از روى عمد يا بدون عمد. پس حق همدينان تو. پس حق اهل ذمه تو (كه در پناه مسلمانان اند).
پس حقوقى كه به علل گوناگون و اسباب مختلف پديد مى آيد. خوشا به حال كسى كه خدا او را به گزاردن حقوقى كه بر او واجب فرموده است يارى كند و او را موفق و استوار بدارد اينك تفصيل آن حقوق.
1. حق خدا:
اما حق بزرگ خدا بر تو، آن است كه او را بپرستى. و چيزى را شريك او نسازى. چون از روى اخلاص چنين كردى براى تو بر خود آن قرار دهد، كه كار دنيا و آخرتت را بسازد.
2. حق نفس:
و حق نفس تو بر تو اين است كه آن را در طاعت خداى - عزوجل - بدارى و مصرف نمايى.
3. حق زبان:
و حق زبان، بازداشتن آنست از سخن زشت. و عادت دادن آن بر (گفتار) نيك و واگذاشتن آنچه در آن سودى نيست. و نيكوئى به مردم و بيان سخن نيك دربارهء آنان.
4. حق گوش:
و حق گوش بازداشتن آنست از شنودن غيبت و آنچه شنيدنش روا نيست.
5. حق چشم:
و حق چشم آنست كه آن را از آنچه بر آن روانيست بپوشانى، و با نگريستن