انسان غافل و فرزدق در زندگى مادى است كه مى بايست عبرت اخذت كند و به خود آيد كه با اين مصائب بزرگ چگونه دمساز باشد.
داستان منهال حضور امام سجاد (عليه السلام) در شام بسيار تأثر آورد غمبار مى باشد گويا وقتى از سخت ترين و شديدترين مصائب سوال شده است سه بار فرموده اند: " الشام! الشام ألشام ".
راوى مى گويد: يكى از روزها، امام زين العابدين (عليه السلام) از خانه بيرون رفت تا در بازار كار ضرورى خود را انجام دهد.
منهال بن عمرو پيش آمد و گفت: " در چه حالى صبح را به شب رساندى، اى پسر پيغمبر خدا؟ " فرمود: " به گونه اى صبح كرديم كه بنى اسرائيل در ميان قوم فرعون، صبح مى كردند كه فرزندان آنها را مى كشتند و زنهاى آنان را زنده مى گذاشتند.
اى منهال! جماعت عرب بر عجم افتخار مى كنند كه محمد (صلى الله عليه وآله) عرب است و قريش بر تمام عرب، افتخار مى كند كه محمد (صلى الله عليه وآله) از طايفهء آنهاست، در حالى كه ما اهل بيت او هستيم، ولى حق ما را غصب كردند و عزيزان ما را كشتند و ما را پراكنده ساختند. پس إنا لله وانا اليه راجعون از آنچه كه ما شب را با آن به صبح رسانديم، اى منهال! " [يعنى شب را با مصيبتى بزرگ به صبح رسانديم كه آن را به حساب خداوند مى گذاريم.] مهيار ديلمى (1) اين شعر خود را چه نيكو سروده است: " براى حرمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، چوبهاى منبرش را تعظيم مى كنند، ولى فرزندان او را زير پاى خودشان مى گذارند. به چه قانونى فرزندان پيغمبر تابع شما شوند؟ در صورتى كه افتخار شما به اين است كه از ياران و تابعان او هستيد؟ ".
روزى يزيد، على بن الحسين (عليه السلام) و عمرو بن حسين را طلبيد. عمرو كودكى يازده ساله