35. در تاريكيهاى مصائب و مشكلات و ظلمات مشاجرات و منازعات، تنها خانهء اين خاندان در ميان خانههاى قريش است كه نور اميد در برابر ديدگان اميدوار همى افشاند. و به حل مشكلات و فصل خصومات مردمان همت همى گمارد.
36. زيرا محمد (صلى الله عليه وآله) جد امجدش، الگوى عظمت وجلالت، وجد ديگرش على (عليه السلام) مظهر قدرت و شجاعت است.
37. ميدان كارزار " بدر " دره " احد " و صحنهء پر اضطراب جنگ " احزاب " گواه فداكارى و جانفشانى او است و سرگذشت روز پيروزى وفتح مكه براى دوست و دشمن معلوم و مفهوم است.
38. دو عرصهء معركه " خيبر " و " حنين " دو شاهد دليرى و سلحشورى اويند و در كنار آن عميق نيرومند وقلاع بلند يهود " بنى قريظه " روز وحشتبار و تاريك و دشوارى هست كه از قوت قلب و نيروى ايمان و زور بازوى او باز مى گويد.
39. اين صحنههاى تكان دهنده و پرهيجان، پايگاههائى هستند كه در برابر هر يك از حوادث ونوائب، چارهء كار و تدبير كارزار از دسترس " صحابه " بيرون برده است و اين حقيقتى است كه من آن را به مانند اهل حقد و حميت و حسد و عصبيت در پردهء لجاج و عناد جاهليت پوشيده نمى دارم ".
اين اشعار بلند پايه و شامخ مرتبت، مهر تأييد و سند تأكيدى بر تمام آن مطالبى است كه در بخش نثرى گذشته به آنها اشاره كرديم آن هم به زبان شعر و ادب بلند پايه و موزون. نوشته اند: حماسهء شعر، و قدرت بيان و موسيقى سخن، وعلو مضامين اشعار آنچنان قوى، كوبنده و موج آفرين بود كه در طول مدت انشاء والقاء هشام و درباريانش را بى اراده مسحور ساخته و فرصت اظهار هر نوع عكس العمل را از ايشان سلب كرده بود، ولى چون قصيده به پايان رسيد وفرزدق لب از گفتار فرو بست هشام بمانند كسى كه از خواب گران و رؤيايى سنگين ديده برگشوده باشد آشفته و خشمگين رو به شاعر كرد و گفت چرا تا كنون شعرى چنين در مدح و ثناى ما نسرودهاى؟