فرزدق آن قصيده غراء را با البداهه سرودند:
هذا من خير عباد الله كلهم * هذا التقى النقى الطاهر العلم تا پايان آن سروده وقتى عبد الملك اين سروده را تا پايان شنيد غضبناك و ناراحت شد هر سال كه 1000 دينار به او صله مى داد قطع نمود و او را محروم ساخت، فرزدق به امام على بن الحسين (عليه السلام) شكايت برد امام سجاد (عليه السلام) فرمود: من به همان مقدار كه عبد الملك به تو صله مى داد، مىپردازم ولى مرا از گفتگو با عبد الملك معاف بدار.
فرزدق گفت: به خدا قسم من هيچ نوع انتظارى از شما ندارم فقط محض اجر اخروى گفته ام و ثواب آخرت خيلى محبوب تر از پاداش دنيوى است.
امام سجاد (عليه السلام) با معاوية بن عبدا بن جعفر طيار ارتباط پيدا كرد و او يكى از سخاوتمندان بنى هاشم بود در عين حال يكى از ادباء و نكته سنجان نيز به شمار مى رفت، معاويه به فرزدق گفت: احتمال مى دهى چه قدر عمر داشته باشى؟ فرزدق گفت:
حدود بيست سال.
معاوية بن عبد الله بن جعفر گفت: پس اين بيست هزار دينار است آن را از حال خالص خودم به تو عطا مى كنم تو ابومحمد را (امام سجاد (عليه السلام)) از درخواست از عبد الملك و گفتگو با او معاف بدار!
فرزدق گفت: من با ابومحمد (امام سجاد (عليه السلام)) در اين باره ملاقات كرده ام و به او عرض نموده ام كه ثواب آخرت براى من خيلى محبوب تر از پاداش دنيوى است. (1) در اين داستان چند نكته استفاده مى شود:
1. داستان برخورد فرزدق به دستگاه اموى دوبار رخ داده است يك بار با عبد الملك بن مروان و بار ديگر با خلف ناصالح او هشام بن عبد الملك مروان و سرودهء او نيز دو نوع مى باشد.