سخن گفتن و صراحت لهجه، از آنان سلب گرديده است ولى تربيت يافتهء مكتب وحى و پيشواى راستين امت اسلامى، در سخت ترين شرايط فشار وإرعاب و در حال رو به روئى با دژخيمان خونخوار و جلادان قسى القلب و بى رحم با وجود آزار و شكنجه و تهمت باز هم از ابراز حقائق و بازگوئى واقعيات سرباز نزده است و همه جا در هر شرايط دشوار و سهمگين دليرانه قد علم كرده است و شجاعانه از حق و فضيلت، دفاع كرده است و در اين امر تا سر حد مرگ پيش رفته است و از معركههاى مرگ و وحشت سربلند و سرفراز و پيروز بيرون آمده است دشمن را رسوا و خوار، و اهل بيت را شاد و مسرور ساخته است اينك به يك سخنرانى كوتاه و پرشور امام (عليه السلام) در بازار كوفه در مقر فرماندارى ابن زياد گوش فرا مى دهيم:
" مردم، آن كس كه مرا نمى شناسد خود را معرفى مى كنم من پسر حسين (عليه السلام) پسر على بن ابيطالب، من فرزند شهيدى هستم كه حرمت او را در هم شكستند و اهل بيت او را اسير و اموال او را غارت كرده اند من ضعف و زبونى ندارم به خود مىبالم كه پدرم را بى گناه و به ناحق سر بريدند.
مردم! شما را به خدا سوگند آيا مى دانيد كه به پدرم چه ها نوشتيد؟
مىدانيد كه نخست با او پيمان بيعت بستيد آنگاه او را با نيرنگ وخدعه، به قتل رسانديد مرگ بر شما باد! نابود باشيد كه در راه تأمين هواى نفس، به چه كارهاى زشت و پستى دست آلودهايد در رستاخيز در پيشگاه عدل الهى چه خواهيد گفت؟ آن روز كه پيامبر به شما بگويد: فرزندانم را شما كشتيد و حرمتم را شما شكستيد شما از امت من نيستيد، با چه رو و با كدام عقل با او روبرو خواهيد شد؟ " اين سخنان كوتاه و جانگداز در آن محيط خفقان و ارعاب و زور، تنها از امام سجاد (عليه السلام) زيبنده است و تنها اوست كه مى تواند با آن قدرت روحى و با آن شهامت شجاعت روحى خود، چنان شراره اى در روح و جان شنوندگان بيافكند، كه همگى شروع به گريستن