پنجم: آن كه قصد كند زيادى را جزء براى طواف ديگر انجام دهد، ولى طواف دوم را اتفاقاً به آخر نرساند، يا اصلا زيادى را انجام ندهد، كه در اين صورت نه زيادى محقّق شده است ونه قران، ولى اگر مكلّف در ابتداى طوافش ويا در اثناى آن قصد قران نموده باشد وعالم به حرمت آن باشد، بنابر احتياط طوافش باطل است.
مسأله٣١١ ـ هرگاه سهواً در طواف زياد كند، چنانچه زيادى كمتر از يك شوط باشد، بايد آن را قطع كند وطوافش صحيح است، وچنانچه يك شوط يا بيشتر باشد، احتياط واجب آن است كه آن را به قصد قربت مطلقه ـ قصد امتثال امر شارع چه وجوبى باشد يا استحبابى ـ ادامه داده تا به يك طواف كامل برساند، سپس دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم ((عليه السلام)) پيش از سعى ودو ركعت هم پس از سعى به جا آورد، اگرچه اقوى آن است كه دو ركعت پيش از سعى كفايت مى كند.
شك در عدد شوطها
وچنانچه شك در عدد شوطها نمايد، در صورتى كه محلّ تدارك آن گذشته باشد ـ مثل اين كه بعد از فوت موالات عرفيه، يا بعد از داخل شدن در عملى كه بايد بعد از طواف انجام شود ـ مثل نماز طواف ـ شك كرده باشد نيز حكم به صحّت طواف مى شود.
مسأله٣١٣ ـ هرگاه يقين داشته باشد هفت شوط انجام داده وشك كند آيا زيادتر انجام داده يا نه ـ مثل اين كه احتمال دهد كه شوط آخرى هشتم است ـ طوافش صحيح است، مگر در صورتى كه شك مذكور قبل از تمام شدن شوط آخرى باشد، كه بنابر اقوى طواف باطل است، واحتياط مستحب آن است كه آن را به قصد رجاء مطلوبيت تمام كندو دوباره طواف را به جا آورد، ودر احتياط مذكور كفايت مى كند يك طواف كامل به قصد اعم از تمام كردن طواف قبل وطواف جديد ـ آن طور كه در مسأله (٢٨٢) گذشت ـ به جا آورد.
مسأله٣١٤ ـ هرگاه در طواف واجب در عدد شوطها شك كند، چنانچه شك در نقصان طواف باشد وشك بين شش وهفت باشد، اگرچه حكم به صحّت طواف وبنا گذاشتن بر شش وجهى دارد، ولى احتياط واجب آن است كه طواف را از نو به جا آورد.
واگر شك بين شماره هاى قبل از هفت باشد ـ مثل شك بين پنج وشش، وكمتر از آن دو ـ طواف باطل است.
وهمچنين اگر شك در زيادى ونقصان هردو باشد ـ مانند شك بين شش وهفت وهشت، يا شك بين شش وهشت ـ طواف باطل است.
مسأله٣١٥ ـ هرگاه بين شش وهفت شك كند، واز روى نادانى به حكم بنا را بر شش بگذارد وطوافش را تمام كند، بنابر احتياط واجب بايد دوباره طواف را به جا آورد، واگر زمان تدارك فوت شده باشد، اعاده بر او نيست.