اوّل: آن كه احتمال مطابقت حكم او با واقع داده شود، وعمل به احتياط هم مخالف با تقيه باشد، كه در اين صورت واجب است متابعت آنها ووقوف با آنها وترتيب همه آثار ثبوت هلال در مناسك حجّش، واگر عمل به احتياط مخالف با تقيه نباشد، احتياط آن است كه مناسك را هم بر طبق حكم آنها انجام دهد، وهم بر طبق وظيفه اوّليه خودش، اگرچه اقوى كفايت انجام بر طبق حكم آنها است.
دوم: آن كه يقين پيدا شود حكم آنها مخالف واقع است، كه در اين صورت براى كفايت انجام اعمال برطبق حكم آنها وجهى هست، ولى احتياط واجب آن است كه جمع كند بين عمل به وظيفه اوّليه خودش وترتيب آثار بر حكم آنها ـ مثل وقوف با آنها ـ در صورتى كه اين جمع مخالف با تقيه نباشد، وگرنه اگر متمكّن از وقوف اضطرارى در مزدلفه باشد ومخالف تقّيه نباشد، احتياط واجب آن است كه آن را انجام دهد، وحجّش صحيح است.
واگر متمكّن از اين هم نباشد، احتياط واجب آن است كه چنانچه وجوب حجّ بر او ثابت ومستقر شده است در سال بعد دوباره به جا آورد.
واگر مستقر نشده است ـ مثل كسى كه در همين سال مستطيع شده باشد واستطاعتش تا سال بعد باقى نماند ـ چيزى بر او نيست، واگر استطاعتش باقى ماند، يا دوباره مستطيع شد، احتياط واجب آن است كه دوباره حجّ را به جا آورد.
وقوف در مزدلفه
ومعتبر است وقوف در مشعر با قصد وقوف وبراى تقرّب به خداوند متعال باشد.
مسأله٣٦٩ ـ هرگاه از عرفات كوچ كند، احوط واولى آن است كه مقدارى از شب عيد را در مزدلفه بماند.
مسأله٣٧٠ ـ وقوف در مزدلفه از طلوع فجر روز عيد واجب است، واحتياط واجب آن است كه تا طلوع آفتاب در آن جا بماند، وركن از آن، وقوف مقدارى از اين مدّت است، بنابراين اگر مقدارى از بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب را وقوف داشته باشد ـ اگرچه در باقى مدّت عمداً وقوف را ترك كند ـ حجّش صحيح است.
مسأله٣٧١ ـ كسانى كه معذورند، مانند زنان وبچه ها واشخاص ضعيف ـ مثل پيرمردها وافراد مريض ـ وكسى كه ترس از ماندن دارد، مى توانند مقدارى از شب عيد را در مزدلفه بمانند وپيش از طلوع فجر از آن جا به طرف منى كوچ كنند، وثبوت اين حكم براى كسى كه سرپرستى افراد معذور به عهده اوست، محل اشكال است.
مسأله٣٧٢ ـ كسى كه شب عيد در مزدلفه وقوف كرده، ولى پيش از طلوع فجر از آن جا به منى از روى جهل به حكم كوچ كرده، حجّش صحيح است وبايد يك گوسفند كفّاره دهد.