اصطلاحات
احوط: مطابق با احتياط
استلام: مسّ نمودن به بعض بدن، وبه دست، ودر آغوش كشيدن.
استمناء: اين كه انسان با خود يا ديگرى غير از جماع كارى كند كه منى از او بيرون آيد.
التزام مستجار: در آغوش كشيدن آن
بذل (در باب حجّ): دادن مصارف حجّ به كسى براى اين كه حجّ نمايد.
بعيد نيست: فتوى اين است، مگر قرينه اى برخلاف آن در كلام باشد.
تركه: مال وحقّى كه شخص بعد از مرگش وامى گذارد.
تقصير: گرفتن مقدارى از موى سر يا شارب يا ابرو، يا چيدن مقدارى از ناخن دست يا پا.
جهل تقصيرى: ندانستنى كه در آن معذور نباشد.
جهل قصـورى: ندانستنى كه در آن معذور باشد.
حدث اصغر: آنچه موجب وضو است، مانند خوابيدن
حدث اكبر: آنچه موجب غسل است، مانند جنابت، حيض، نفاس
حرج: مشقّت، سختى، دشوارى به طورى كه عادةً قابل تحمّل نباشد.
حلق: تراشيدن سر.
ذَبح: در قربانى كشتن گاو يا گوسفند به وجه شرعى.
عرف: عموم مردم
عمداً: از روى قصد والتفات كارى را انجام دادن
طعام: گندم، جو، برنج، خرما ومانند آن.
فجر: سپيده صبح
محلّ اشكال: عبارت «محلّ اشكال است» يا «در مسأله اشكال است» حكم احتياط واجب را دارد.
مُد: تقريباً ده سير (تقريباً هفتصد وپنجاه گرم)
مميز: بچّه اى كه خوب وبد را تشخيص مى دهد.
ميقات: جايى را كه شارع مقدّس جهت بستن احرام از آن تعيين فرموده است.
ناصبى: كسى كه دشمن يكى از ائمّه ((عليهم السلام)) يا حضرت فاطمه زهرا ((عليها السلام)) باشد.
نحر: كشتن شتر به وجه شرعى.
نفاس: خونى كه مادر بعد از ولادت بچّه ـ از جهت ولادت ـ تا ده روز مى بيند خون نفاس است، زن را در اين حال نفساء مى گويند.
ولىّ: كسى كه از جهت شرعى صاحب اختيار است.