چهارده نور پاك (فارسي) - دكتر عقيقى بخشايشي - ج ٥ - الصفحة ٦١٨
حسين (عليه السلام) از آن منزل حركت كرد تا به منزل " زباله " رسيد. در آن محل بود كه از شهادت مسلم بن عقيل باخبر شد و اصحابش نيز از اين خبر مطلع گرديدند. آنان كه به طمع رياست با حسين (عليه السلام) آمده بودند، رفتند، ولى اهل بيت و ياران باوفاى او ماندند. براى شهادت مسلم فريادهاى گريه و ناله از آنان برخاست و اشكها از ديدگان جارى شد، ولى حسين (عليه السلام) به قصد رسيدن به شهادت، طى طريق مى نمود.
فرزدق (1) شاعر به ملاقاتش نايل شد و گفت: " اى پسر پيغمبر! چگونه به مردم كوفه كه مسلم بن عقيل و ياران او را كشتند، اعتماد مى كنى؟ " حسين (عليه السلام) گريست و فرمود: " خدا بيامرزد مسلم را كه به زندگى جاويدان و روزى فراوان خداوند رسيد و داخل بهشت شد و خشنودى خدا را فراهم كرد. او تكليف خود را انجام داد، ولى ما هنوز در راه هستيم ".
سپس او اشعارى به اين مضمون را انشا كرد:
" اگر دنيا نفيس و باارزش شمرده مى شود، به يقين ثواب خداوند بالاتر و اصيل‌تر است، و اگر بدنها براى مرگ آفريده شده اند، به يقين كشته شدن در راه خدا با شمشير، براى مرد نيكوتر است، و اگر روزى مردم، تقسيم بندى و مقدر گرديده است، حرص و اشتياق محدود مرد در طلب روزى، زيباتر است، و اگر جمع كردن ثروت و مال براى باقى گذاشتن و رفتن است، چرا انسان به چيزى كه آن را ترك خواهد كرد، بخل بورزد؟ " شهادت قيس بن مسهر راوى مى گويد: حسين (عليه السلام) نامه اى به سليمان بن صرد خزاعى ومسيب بن نجبه ورفاعة بن شداد و جمعى از شيعيانش كه در كوفه بودند، نوشت و آن را توسط قيس بن مسهر صيداوى فرستاد.
قيس نزديك كوفه رسيده بود كه حصين بن نمير، مأمور ابن زياد او را ديد. خواست او را

1. نامش، همام بن غالب تميمى، پدرش از اشراف بنى تميم بود. او در مدح خاندان پيغمبر (ع) اشعار بسيارى سروده است. مخصوصا داستان او با هشام بن عبد الملك در خانهء خدا و اشعار او در مدح حضرت زين العابدين (ع) از شهرت بسزايى برخوردار مى باشد. او در سال 110 از دنيا رفت.
(٦١٨)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 ... » »»
الفهرست