مگر نمى بينى كه خورشيد نيز براى شهادت حسين (عليه السلام) مانند بيماران رنگش زرد شده و شهرها از اين مصيبت، دگرگون گرديده اند.
و تو اى كسى كه مصيبت ابا عبد الله (عليه السلام) را مىشنوى! در غم اندوه آنان به همان راهى برو كه پيشوايان حامل كتاب، از آن راه رفته اند ".
روايت شده است كه:
امام زين العابدين (عليه السلام) با آن مقام حلم و بردبارى اى كه داشت و نمى توان آن را توصيف كرد، در اين مصيبت بسيار مى گريست و ناله و اندوهش بى پايان بود.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه:
زين العابدين (عليه السلام) چهل سال در مصيبت پدرش گريه كرد، در حالى كه روزها روزه دار و شبها به عبادت بيدار بود و چون وقت افطار مى رسيد، خدمتگزارش آب و غذا برابر او مى نهاد و مى گفت: " آقا جان! ميل فرماييد ". آن حضرت مى گفت:
" چگونه غذا بخورم، در صورتى كه فرزند رسول خدا (صلى الله عليه وآله) گرسنه كشته شد؟ و چگونه آب بنوشم، در صورتى كه فرزند رسول خدا (صلى الله عليه وآله) لب تشنه كشته شد؟ " و پيوسته اين سخن را مى گفت و مى گريست، تا آب و غذا با اشك چشمش مخلوط مى شد. همواره با اين حال بود، تا از دنيا رفت.
خادم حضرت سجاد (عليه السلام) نقل مى كند: روزى آن حضرت به صحرا رفت و من از پى او مى رفتم. ديدم پيشانى خود را روى سنگى ناصاف و خشن گذاشته است. من ايستادم، در حالى كه گريه و نالهء او را مى شنيدم و شمردم، هزار مرتبه گفت: " لا إله الا الله حقا حقا، لا إله الا الله تعبدا ورقا لا إله الا الله ايمانا و تصديقا وصدقا ".
سپس سر از سجده برداشت. ديدم صورت و محاسنش از اشك چشمش تر شده است.
گفتم: " اى مولاى من! آيا اندوه شما پايانى ندارد؟ و آيا گريهء شما خاتمه پذير نيست؟ " فرمود: " واى بر تو! يعقوب بن اسحق بن ابراهيم، پيغمبر و پيغمبر زاده و داراى دوازده پسر بود.