در مقابل شمشيرها سپر مىساختم تا ايشان را از شمشيرها حفظ مىنمودم و از گزند تيرها و نيزهها مصون مى داشتم، تا آنان زنده مى ماندند و كاش مىتوانستم از دشمنانشان كه شمشير به روى آنان كشيدند، انتقام بگيريم و تيرهاى دشمنان را از ايشان دفع كنم! اكنون كه اين افتخار نصيب من نشد، اى كاش من در جايگاه و آرامگاه آن بدنهاى نازنين بودم و مىتوانستم اجساد پاك و پاكيزهء آنها را در بر بگيرم!
آه! اگر من آرامگاه آن بزرگ مردان فداكار بودم، با منتهاى كوشش و جديت، آن بدنها را حفظ مىكردم و حقوق ديرين آنان را ادا مىنمودم و از افتادن سنگها بر آن بدنها، جلوگيرى مىكردم و مانند خدمتگزاران فرمانبردار در خدمت آنان مىايستادم و بساط اجلال و اكرام، زير آن صورتهاى نورانى و آن ابدان پاره پاره مىگستردم و به آرزوى همنشينى آنان مىرسيدم و از نور آنان براى تاريكيهايم روشنايى مىگرفتم.
آه! چقدر مشتاق رسيدن به اين آرزوها هستم و چقدر از دورى ساكنين خود در سوز و گدازم! هر ناله اى در دنيا از نالهء من كوتاهتر است و هر دارويى جز وجود آنان براى شفا و مداواى من بى اثر است. هم اكنون من در گم شدن آنان، لباس عزا در بر كردهام و با جامههاى سوگوارى انس گرفته ام و از پيدا كردن صبر و شكيبايى نااميد گشته ام و تنها سخنم اين است: " اى سرمايهء آسايش روزگار! ديدار ما و تو در روز محشر ".
چه نيكو سروده است شاعر نامى ابن قتيبه، در آن موقعى كه بر آن منازل بى صاحب مى گريست و مى گفت: " من بر خانه هاى آل محمد (صلى الله عليه وآله) گذر كردم و آنها را همانند آن روزى كه آل پيغمبر در آن بودند، نديدم. خداوند اين خانه ها و صاحبانش را از عنايت خود دور نكند! اگر چه به زعم من امروز اين خانه ها از صاحبانشان خالى شده اند!
آگاه باشيد كه كشته شدن شهيدان كربلا، گردن مسلمانها را زير بار ذلت برد و اينك آثار ذلت از آن هويداست.
فرزندان پيغمبر همواره پناه مردم بودند، ولى اكنون مصيبتى براى دلها شده اند كه از همهء مصايب بزرگتر و اندوهناكتر است.