قاتلان حسين (عليه السلام) را برچيند. آتش آنان را از ميان مردم برمىچيند و چون در ميان آن جاى گرفتند، آتش فرياد شديدى مى زند و افروخته مى شود و آن جماعت هم فرياد مىزنند و برافروخته مىشوند و با صداى بلند مى گويند: " پروردگارا! براى چه قبل از بت پرستان، آتش را بر ما واجب گردانيدى و ما را معذب ساختى؟ " خطاب مى رسد: " آن كسى كه مى داند مانند آن كسى نيست كه نمى داند ". (شما مىدانستيد ولى آنان نمىدانستند.) اين دو روايت را ابن بابويه در كتاب " عقاب الأعمال " نقل نموده است و در جلد سى ام كتاب " تذييل " تأليف محمد بن نجار، (شيخ المحدثين در بغداد) در شرح حال فاطمه دخت ابوالعباس ازدى نيز ديدم، به اسناد خود از طلحه نقل مى كند كه گفت: " از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم، مى فرمود: " موسى بن عمران از خداوند درخواست كرد كه برادرم هارون از دنيا رفت، تو او را بيامرز ". خداوند به او وحى فرستاد: " اى موسى! اگر از من درخواست كنى كه تمام مردم اولين و آخرين را بيامرزم، هر آينه اجابت مى كنم، به جز قاتل حسين بن على بن ابى طالب (صلوات الله وسلامه عليهم) را كه هرگز مورد عفو قرار نخواهد گرفت ".
(٦٥٧)