نيست مهترى با كينه خواستن.
معنى اين كلمه بتازى: الرجل المنتقم لا يقطف له ثمرات السعادة، ولا يعقد عليه خرزات السيادة.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه خواهد كه مهتر شود او را دست از كينه خواستن ببايد داشت و مذهب انتقام را به يكبارگى ببايد گذاشت و تا بتواند به عفو بايد كوشيد و لباس احتمال بايد پوشيد (1)، شعر:
صولت انتقام از مردم * دولت مهترى كند باطل از ره انتقام يكسو شو * تا نمانى زمهترى عاطل كلمهء بيست و دوم - لا زيارة مع زعارة (2).
نيست زيارت با بدخوئى.
معنى اين كلمه بتازى: ينبغى ان يكون الانسان عند زيارة صديقه حسن الخلق، رقيق حواشى النطق، فان الزائر إذا كان زعرا لا يكون زائرا بل يكون أسد زائرا.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه به زيارت كسى رود بايد كه به وقت زيارت خوشخوى و گشاده روى باشد چه اگر در آن وقت بدخوئى كند و از سنن (3) وفق و لطف قولا وفعلا عدول نمايد، آن زيارت را باطل كرده باشد، شعر:
چون زيارت كنى عزيزى را * روى خوش دار و خوى از آن خوشتر چه اگر بدخوئى كنى آنجا * آن زيارت شود هبا وهدر كلمهء بيست و سوم - لا صواب مع ترك المشورة.