الاعتماد على الهوى والاتكال على المنى من يمن شيم الحمقى وخصال النوكى.
معنى اين كلمه به پارسى: بر آرزو اعتماد نبايد كرد و بر موجب آرزو خويشتن در خطر نبايد افكند كه نه هر چه آرزوست به تو دهند ومقاليد آن در دست تو نهند و ببايد دانست كه اعتماد كردن برآرزو وهواپرستى عادت ابله پيشگان وبضاعت كوته انديشگان است.
و اين كلمه را معنى ديگر توان گفت و آن معنى آنست كه: برمجرد آرزو اعتماد نبايد كرد ليكن در طلب آنچه آرزو باشد جهد بايد نمود و رنج بايد برد تا بدست آيد و يافته گردد ان شاء الله تعالى، شعر:
تكيه برآرزو مكن كه نه هرچ * آرزو با شدت ببخشد حق هر كه بر آرزو گند تكيه * ببر عاقلان بود احمق كلمهء بنچاه و ششم - الياس حر والرجاء عبد.
نوميدى آزادست و اميد بنده است.
معنى اين كلمه بتازى: من قطع الرجاء عن الناس خرج من رق خدمتهم وخلص من قيد طاعتهم وهذا هو الحرية، و من عقد الرجاء بالناس بقى في رق خدمتهم ووقع في قيد طاعتهم وهذا هو العبودية.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه از احسان كسى نوميد شد از بند او بيرون آمد و ازمذلت خدمت او باز رست و اين نشان آزاديست، و هر كه اميد در احسان كسى بست در بند او ماند و بذل خدمت او گرفتار شد و اين نشان بندگى باشد، شعر:
گر بريدى زمردمان اميد * بتن آزادى وبدل شادى وربديشان اميد در بستى * دادى از دست عز آزادى كلمهء پنچاه و هفتم - ظن العاقل كهانه.
گمان خردمند از اختر گوئى است.