معنى اين كلمه بتازى: قد يصدق ظن العاقل بسبب فطانته (1) كما يصدق حكم الكاهن بسبب كهانته.
معنى اين كلمه به پارسى: بسيار باشد كه گمان عاقل راست آيد چنان كه بسيار باشد كه گمان و حكم اختر گوى راست آيد، شعر:
هر اشارت كه مرد عاقل كرد * بر اشارات او مزيد مجوى ظن عاقل بود بهر كارى * در اصابت چو حكم اختركوى كلمه پنجاه و هشتم - من نظر اعتبر.
هر كه بنگرست عبرت گرفت.
معنى اين كلمه بتازى: من لحظ واختبر اتعظ واعتبر.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه در احوال دنيا و امور عقبى بنگرد و يك تأمل گند عبرت گيرد و از آنچه زيانكار باشد بگريزد و بدانچه سودمند باشد درآويزد، شعر:
مرد در كارها چو كرد نظر بهرهء اعتبرا از آن برداشت هر چه ان سودمند بود گرفت * هر چه ناسودمند بود گذاشت كلمهء پنچاه و نهم لعداوة شغل.
دشمنى كردن كاريست صعب.
معنى اين كلمه بتازى: العداوة شغل يشغل صاحبها عما هو الاليق به والاولى في مصالح الاخرة والاولى.
معنى اين كلمه به بارسى: دشمنى كاريست بىفايده، و از همه كارهاى با فايده بازدارنده و منع كننده، شعر:
هر كه پيشه كند عداوت خلق * از همه چيزها جدا گردد گه دلش خسته عنا باشد گه تنش بستهء بلا گردد