اين گناهان كه ياد خواهم كرد * يا رب از ما بفضل در گذران زدن چشم و زشتى گفتار * واندن شهوت و خطاى زبان كلمه نود و هشتم - البخيل مستعجل الفقر يعيش في الدنيا عيش الفقراء ويحاسب في العقبى حساب الاغنياء.
بخيل شتاب كننده درويشى است بزيد در دنيا زيستن درويشان و حساب كرده شود در عقبى چون حساب توانگران.
معنى اين كلمه بتازى: البخيل فقير من غير رقه حال وقلة مال، يعيش في الدنيا عيش أصحاب الخسار ويحاسب في العقبى حساب ارباب اليسار.
معنى اين كلمه بپارسى: بخيل به تعجيل درويشى را به خويشتن مىكشد و مال نگاه مىدارد، در اين جهان چون درويشان زندگانى كند، نه او را از مال لذتى و نه از عمر راحتى، و در آن جهان چون توانگران رنج حساب كشد به دقيق و جليل آنچه پنهان كرده است و بكثير و قليل آنچه نگاهداشته است و نخورده و پيش نفرستاده، شعر:
هست مرد بخيل ره داده * فقر را سوى خويش به شتاب اين جهان همچو مفلسان بمعاش * وان جهان چون توانگران به عذاب كلمه نود و نهم - لسان العاقل وراء قلبه.
زبان خردمند پس دل اوست.
معنى اين كلمه بتازى: لسان العاقل تابع طائع للبه ما لم يخمره أولا في جنانه لم يذكره بلسانه.
معنى اين كلمه بپارسى: خردمند چون خواهد كه سخن گويد در دل بينديشد و در صلاح و فساد آن بنگرد آنگاه بر زبان براند پس زبان او تابع و طايع عقل او باشد، شعر:
مرد عاقل گه سخن گفتن * دل خود هادى زبان دارد