كلمهء شانزدهم - لاصحة مع النهم.
نيست تندرستى با بسيار خوردن.
معنى اين كلمه بتازى: من قل غذاوه قلت أدواؤه، و من كثر طعامه كثرت أسقامه.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه بسيار خورد پيوسته معدهء وى گران و تن او ناتوان باشد، و هر كه اندك خورد حال او مخالف اين بود، شعر:
نشود جمع هيچ مردم را * تندرستى و خوردن بسيار مذهب خويش سازكم خوردن * گرت جان عزيز هست به كار كلمه هفدهم - لاشرف مع سوء الادب.
نيست بزرگى بابدى ادب.
معنى اين كلمه بتازى: علو الرتب لا ينال الا به حسن الادب.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه بى ادب باشد از بزرگى محروم ماند و به درجهء أشراف وأكابر وأعيان وأماثل نرسد، شعر:
بى ادب مرد كى شود مهتر * گرچه او را جلالت از نسب است با ادب باش تا بزرگ شوى * كه بزرگى نتيجهء ادب است كلمهء هجدهم - لا اجتناب من محرم مع الحرص.
نيست دور شدن از حرام با حرص.
معنى اين كلمه بتازى: اياك والحرص فان الحرص يلقى صاحبه في المحذورات، ويقوده الى المحظورات.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه را در طبيعت حرص سرشته شد، نتواند كه از حرام بگريزد يا از محظورات بپرهيزد، شعر: