معنى اين كلمه بتازى: إذا سمعت كلاما فلا تنظر الى حال قائله و لكن انظر الى كثرة طائله، فرب جاهل يقول خيرا، و رب فاضل يقول شرا.
معنى اين كلمه به پارسى: در گويندهء سخن منگر كه شريفست يا وضيع، عالمست يا جاهل، در نفس سخن نگر، اگر نيك باشد نگاهدار، و اگر نيك نباشد بگذار، شعر:
شرف قائل وخساست او * در سخن كى كنند هيچ اثر تو سخن را نگر كه حالش چيست * در گذارندهء سخن منگر كلمهء دوازدهم - الجزع عند البلاء تمام المحنة.
جزع كردن بنزديگ بلا تمامى محنت و رنج است.
معنى اين كلمه بتازى: الصبر عند البلاء من جاذبات المثوبة، والجزع عند البلاء من جالبات العقوبة، وأي محنة تكون أتم من فقدان المثوبة الابدية، ووجدان العقوبة السرمدية...؟!
معنى اين كلمة به پارسى: هر كه را بلائى رسد يا آفتى روى بدونهد، او در آن بلا زارى كند يا در آن آفت اضطراب نمايد و صبر و تسليم را سرمايهء كار و پيرايهء روزگار خويش نسازد، از ثواب ابد محروم ماند و بعقاب سرمد گرفتار شود، و چه محنت از اين حال تمامتر بود...؟! شعر:
دربليت مكن كه جزع * بتمامى دلت كند رنجور هيچ رنجى تمامتر ز ان نيست * كزثواب خداى مانى دور كلمه سيزدهم - لا ظفر مع البغى.
نيست فيروزى بافر هي كردن.
معنى اين كلمه بتازى: من طلب بالبغى شيئا فالغالب انه لا يجد ذلك المطلب ولا يرد ذلك المشرب، وان وجده مرة أو ظفر به كرة فلا يتمتع