معنى اين كلمه بپارسى: چون قضاى خداى عز وجل نازل شود تدبير و تقدير خلق باطل گردد تا در آن حال راه صلاح گم كنند وعنان صواب از دست بدهند، شعر:
چون قضاى خداى عزوجل * بر سر بندهء شود نازل همه تدبير او شود گمراه * همه تقدير او شود باطل كلمه هفتاد وهفتم - إذا حل القدر بطل الحذر.
چون فرود آيد قضاى خداى باطل شود ترسيدن و پرهيز كردن.
معنى اين كلمه بتازى: إذ نزل قضاء الله بالانسان لم ينفعه حذره وفراره، و لم يدفع عنه أعوانه وأنصاره.
معنى اين كلمه بپارسى: چون قضاء خداى عزوجل فرود آيد كريز و پرهيز و ترسيدن و هراسيدن سود ندارد و هيچ چيز از اين جمله آن قضا را باز نگرداند، شعر:
چون قضاى خداى نازل گشت * تو زتسليم و صبر سازپناه نتوان كرد دفع او بحذر * نتوان بست راه او به سپاه كلمه هفتاد و هشتم - الاحسان يقطع اللسان.
نيكويى كردن ببر زبان بد گوى را.
معنى اين كلم بتازى: من أحسن الى الناس فقد ملا أفئدتهم بحبه وولائه (1) و قطع السنتهم عن سبه وهجائه.
معنى اين كلمه بپارسى: چون مرد بجاى كسى احسان ومبرت كند زبان او را از هجا ومسبت خويش بريده گرداند وذم بمدح بدل شود، شعر:
هر كه كردى بجاى او احسان * مال دادى و مرد بخريدى هم ضميرش به مهر پيوستى * هم زبانش زهجو ببريدى