معين اين كلمه بتازى: من غرته كواذب الامال جرته جواذب الاجال.
معنى اين كلمه بپارسى: هر كه عنان خود بدست أمل دهد و بر موجب هواى نفس رود زود باشد كه درمغاك هلاك افتد، شعر:
در همه كارها بگفت هوا * هر كه بدهد عنان بدست امل زود باشد كه آن امل ناگاه * اندر اندازدش به چاه اجل كلمهء نودو چهارم - إذ وصلت اليكم أطراف النعم فلا تنفروا إقصاها بقلة الشكر.
چون برسد به شما كرانههاى نعمتها پس مرمانيد غايت آن را به اندكى شكر.
معنى اين كلمه بتازى: من لم يشكر النعم الحاصلة لديه الواصلة إليه حرم النعم النائيه منه القاصية عنه.
معنى اين كلمه بپارسى: نعمتهائى كه به نزديك شما رسيده باشد آن را شكر گوئيد و سپاس داريد تا از آن نعمتها كه دورست و هنوز به شما نرسيده است نوميد نگردد و محروم نمانيد، شعر:
چون بيابى تو نعمتى ورچند * خرد باشد چو نقطهء موهوم شكر آن يافته فرو مگذار كلمه نود و پنجم - إذ قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه.
چون قادر شدى بر دشمن پس بكن عفو كردن ازور اشكر قدرت يافتن برو.
معنى اين كمله بتازى: من وعد فوفى وقدرفعفا حق النعمة وأدى شكر القدرة.
معنى اين كلمه بپارسى: چون بر دشمن خويش قدرت يافتى شكر قدرت يافتن آن باشد كه از و در گذارى و گناه او را عفو كنى، شعر: