مردمان خفتگانند، پس چون بميرند بيدار شوند.
معنى اين كلمه بتازي: الناس مادموا في الحياة الدنياوية غافلون كأنهم راقدون عن الجنة ونعيمها والنار وجحيمها، فإذا ماتوا انتبهوا من رقدة الغفلة فندموا على ما فوطوا في جنب خالقهم، ولاموا أنفسهم على ما قصروا في شكر رازقهم لكن حينئذ لا تغنيهم الندامة ولا تنفعهم الملامة.
معنى اين كلمه به پارسى: مردمان در دار دنيا از كار عقبى غافلند چون بميرند از خواب غفلت بيدار گردند و بدانند كه روزگار به باد دادهاند، و قدم بر جادهء صواب ننهاده اند، و پشيمان شوند از كردار نكوهيده و گفتار نا پسنديدهء خويش، ليكن آنگاه پشيمانى سود ندارد و فايدهء نيارد، شعر:
مردمان غافلند از عقبى * همه گوئى به ختفتگان مانند ضرر غفلتى كه مى ورزند * چون بميرند آنگهى دانند كلمهء سوم - الناس بزمانهم أشبه منهم بآبائهم.
مردمان به زمان خويش ماننده ترند از ايشان به پدران خويش.
معنى اين كلمه بتازى: الناس يشبهون زمانهم لا آبائهم ويحاكون أيامهم لاقدامهم (1)، فكل من أعانه الزمان أعانوه، وكل من أهانه الزمان أهانوه.
معنى اين كلمه به پارسى: مردمان در زمانه نگرند و به أفعال او اقتدا نمايند، هر كه را زمانه بنوازد ايشان بنوازند، و هر كه را زمانه بيندازد ايشان بيندازند، و بر سنت پدران خويش نروند و به گذشتگان خويش تشبه نكنند، شعر:
خلق را نيست سيرت پدران * همه بر سيرت زمانه روند دوستند آنكه رازمانه نواخت * دشمن اند آنكه را زمانه فكند