و اين كلمه را معنيى ديگر توان گفت و آن اينست كه:
مرد مسئول تا وعده نداده است و زبان گرونكرده سائل او را حر داند و آزاده خواند، اما چون وعده داد و زبان گروكرد سائل درحريت او متوقف و در آزادگى وى متشكك گشت، و منتظر ماند، اگر وعده را وفا كند گويد كه: حرست و آزاده، و اگر وعده را وفا نكند گويد: نه حرست و نه آزاده، شعر:
مرد مسئول چون دهد وعده * خويشتن در مقام شك فكند هست حر گرره وفا سپرد * نيست حر گر در خلاف زند كلمهء چهل و چهارم - اكبر الاعداء اخفاهم مكيدة.
بزرگترين دشمنان آن باشد كه پوشيدهتر باشد مكرو كيد أو.
معنى اين كلمه بتازى: اكبر الاعداء من يستر مكايد شره ومصايد ضره، ويكتم غوائل غدره وحبائل مكره.
معنى اين كلمه بپارسى: هر كه دشمنى نهان دارد و دوستى آشكارا كندا و بدترين دشمنان و بزرگترين ايشان باشد، از بهر آنكه حذر از دشمن ظاهر ممكن است و از دشمن باطن ممكن نيست، شعر:
بدترين دشمنى تو آن را دان * كه به ظاهر تو را نمايد بر هست ممكن حذر زدشمن جهر * نيست ممكن حذر زدشمن سر كلمهء چهل و پنجم - من طلب ما لا يعنيه فاته ما يعنيه هر كه طلب كند آنچه او را به كار نيايد ازو بشود آنچه او را به كار آيد.
معنى اين كلمه بتازى: من طلب مالا يعنيه وحاول ما لا يغنيه فاته ما ينفعه في المهمات وجازه ما يمنعه من الملمات.
معنى اين كلمه به پارسى: هر كه چيزى طلب كند كه لايق كار و در خور روزگار او نبود فوت و ضايع شود ازو آنچه لايق كار و درخور روزگار او باشد و با قول رسول عليه السلام مطابق وموافق است كه: