بنابراين اگر مالى داشته باشد كه وافى به هزينه حجّ است، ولى آن مال وسيله امرار معاش وتهيه هزينه زندگى خود وعائله اش باشد، ونتواند از راه ديگرى به طور مناسب شأنش امرار معاش نمايد، حجّ بر او واجب نيست.
وواجب نيست براى رفتن به حجّ، لوازم ضرورى زندگى خود، مانند خانه مسكونى مناسب شأن واثاث ولوازم آن را بفروشد.
وهمچنين واجب نيست ابزار صنعت خود را كه براى تهيه هزينه زندگى به آن نياز دارد بفروشد، وهمچنين است هرچيزى كه انسان به آن نياز دارد وصرف آن در حجّ موجب عسر ـ دشوارى ـ وحرج در زندگى مى شود.
مسأله٢٠ ـ هرگاه مالى داشته باشد كه فروش آن براى حجّ به دليل نيازى كه به آن مال دارد ـ لازم نباشد، ولى بعد نيازش برطرف شود، بايد آن را بفروشد، بنابراين اگر نياز زن به زيورآلاتى كه لازم داشته، به جهت بزرگسالى يا غير آن برطرف شود، چنانچه رفتن به حجّ متوقف بر فروش آن باشد بايد بفروشد.
مسأله٢١ ـ چنانچه شخص خانه ملكى داشته باشد وبتواند در خانه ديگرى بدون حرج زندگى كند ـ مثل آن كه خانه وقفى باشد كه وقفش شامل او بشود ـ در صورتى كه با فروش آن ـ اگرچه به ضميمه مالى كه خود دارد ـ بتواند حجّ نمايد، احتياط واجب آن است كه خانه را بفروشد.
واما غير منزل ـ مانند كتابهاى علمى وغير آن ـ از آنچه در زندگى خود به آن نياز دارد، ومثل فرض مذكور در منزل است، در صورتى كه بدون فروش آنها نتواند به حجّ برود، اقوى آن است كه فروش آنها واجب است.
مسأله٢٢ ـ اگر به اندازه هزينه حجّ مال دارد، ولى احتياج به ازدواج يا خريد خانه مسكونى يا غير آنها دارد، چنانچه هزينه كردن آن مال براى حجّ موجب حرج بر او باشد، حجّ بر او واجب نيست، وگرنه واجب است.
مسأله٢٣ ـ هرگاه از شخصى طلبى داشته باشد، كه به تنهايى يا به ضميمه آنچه خود دارد، براى هزينه حجّ كافى است، وزمان وصول طلب هم رسيده باشد، واجب است آن را مطالبه نمايد، واگر بدهكار پرداخت نمى كند واجب است او را مجبور به پرداخت نمايد، ودر صورتى كه بدون مراجعه به دادگاه هاى عرفى وصول طلبش ممكن نباشد، لازم است به آنها مراجعه نمايد، وهمچنين است اگر زمان وصول طلب نرسيده باشد، ولى اگر از طلبكار مطالبه كند او پرداخت مى نمايد.
واما اگر بدهكار قدرت پرداخت نداشته باشد، يا حاضر به پرداخت نبوده واجبار او هم ممكن نباشد، يا مستلزم حرج باشد، يا زمان وصول طلب نرسيده وبدهكار هم حاضر به پرداخت آن قبل از وقتش نباشد، در تمام اين صورتها چنانچه فروش دين ـ طلب ـ به مبلغى كه به تنهايى يا به ضميمه آنچه كه خود دارد، وافى به مصارف حجّ باشد، ودر فروش به آن مبلغ ضرر غير قابل تحمّل به حسب حال او وهمچنين حرجى بر او نباشد، واجب است فروش آن، وگرنه واجب نيست.
مسأله٢٤ ـ هر صاحب صنعتى، مانند آهنگر، بنّا، نجّار ومانند آنها از كسانى كه درآمدشان كفاف خرج زندگى خود وعائله آنان را مى كند، چنانچه مالى از ارث يا غير آن به دست آورند كه وافى به هزينه توشه راه ووسيله رفت وبرگشت حجّ ومخارج عائله تا زمان برگشت از حجّ باشد، بايد حجّ را به جا آورند.
مسأله٢٥ ـ كسى كه هزينه زندگى خود را از وجوهات شرعيه ـ مثل خمس وزكات وغير آنها ـ تهيه مى كند، وبه حسب عادت مخارجش بدون مشقّت تأمين شده است، چنانچه مالى به دست آورد كه وافى به هزينه حجّ ومخارج عائله اش در مدت سفر باشد، بعيد نيست حجّ بر او واجب باشد، وهمچنين است كسى كه تا زنده است