مجاور آن ولذا منحصر نموده اند أهل نظر دليل را درانى يعنى از معلول پى بردن بعلت ولمى يعنى از علت پى بردن بسوى معلول وپى بردن از أحد معلولي علت واحده بمعلول ديگر مركب از ان ولم است وخالى از هر دو نيست وبديهى است كه از علت پى بردن بسوى معلول وبالعكس موجب علم ويقين است نه ظن وتخمين وهرگاه پايه فكر واستدلال برظن وتخمين بود خداوند عزو جل مدح تفكر وتدبر را در كلام مجيد خود نميفرمود وحال اينكه در آيات بسيار امر بتفكر نموده است ومدح فرموده است أهل تفكر وتدبر را وذم نموده است كساني را كه تفكر وتدبر نمينمايند ونهايت عجب وشگفتى أين است كه باكثرت آيات كريمه واخبار شريفه در مدح تفكر هيچكدام بنظر شريف ايشان نرسيده با ادعاء مرتبه جليله ازكشف وشهود وترنم بشعر حافظ ودعوى برابرى با حضرت مسيح عليه السلام.
پس از أين بيانات منكشف گرديد كه مثل أهل فكر واستدلال مثل بصير وسميع است نزد خداوند متعال والا مدح آنها را نمى فرمود واعمى واصم مثل تاركين تفكر وتدبر است وايات ديگرى را كه در أين باب استشهاد نموده است بهيچوجه ارتباط باهل استدلال ندارد بلى آيات مزبوره صادق بر أهل قياس واستحسان ميباشد واحدى از علماء امامية عامل بآنها نيست.
شايد كسى از طرف شيخ زاهد گيلانى اعتراض نمايد وبگويد هرگاه پايه استدلال بر علم ويقين است نه ظن وتخمين أين اختلافات در ميان مردم از كجا پيدا شده بعضي قائل بجبر وبعضي قائل بتفويض وبعضي قائل باختيار وامر بين الامرين بعضي مجسمه اندو بعضي حلوليه إلى غير ذلك از اختلافات ميانه فرق مسلمين وغيرهم از أهل كتاب ومشركين وطبيعيين.
ميگويم در جواب معترض:
أولا - اختلاف مشارب ومسالك اختصاص باهل استدلال ندارد بلكه أهل استدلال ومدعين كشف وشهود هر دو در اختلافات مذكوره شريكند بسيارى از