تحقيق باده عرفان نوشند ونه در قدم پير مغان بتهذيب كوشند أرباب عرفان مدعى علم ومشاهده اند وعلماء ظاهر مدعى ظن وگمان وقياس واستحسانند زير كان دانند كه مرتبه مدعى علم ودانش فوق مرتبه مدعى ظن وگمان است.
وآية (هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون إنما يتذكر أولو الألباب) ترجمه اش أين تاست آيا مساويند آنها كه ميدانند وانها كه نميدانند بتحقيق كه ياد آورى ميكنند صاحبان لب وأهل تحقيق أين آية را بشنو (لاتتبع أهواء الذين لا يعلمون) يعنى تابع مشو البتة رأى آنها را كه علم ندارند (وماذا بعد الحق الا الضلال) يعنى غير از علم گمراهى است وكسى كه بدون علم حكم كند بدبخت وشقي است بمصداق (وان تقولوا على الله مالا تعلمون) وصلى الله على محمد وآله.
شيخ مذكور در تنقيد طريق فكر واستدلال وتشييد طريق كشف وشهود كلام خود را بنهاية رسانيده است بنحويكه موجب حيرت وشبهه جمعى گرديده لذا مستدعى جواب شافي از جضرتعالى هستم كه كاملا رف شبهه نمائيد.
جواب بسم الله تعالى شانه وله الحمد بسيار شگفت وتعجب است از كسيكه ادعاء فضل وكمال نمايد وخود را از أهل وجد وحال داند وگمان نمايد كه پايه فكر واستدلال برظن وگمان وتخمين وجزاف است چه واضح وروشن است كه مرجع استدلال وفكر بكشف مجهولات نظريه از معلومات بديهية است وبديهى است كه كشف مجهولي از معلومى صورت نگيرد مگر اينكه وجود هريك ملازم وجود ديگرى باشد وملازمه ميان وجود هريك باديگرى بيكى از دو وجه است ياباينكه أحدهما علت ديگرى باشد خواه معلوم معلول باشد كه از أو پى بوجود علت برد مثل پى بردن از وجود مصنوعات بوجود صانع حكيم وخواه معلوم علت باشد كه از أو پى بوجود معلول برد مثل پى بردن از حكمت حكيم على الاطلاق باينكه افعال أو همه بر طبق حكمت وصواب است اگر چه عارف فعلى أو نباشد يا باينكه هر دو معلول يك علت باشد مثل پى بردن از ديدن دود بحرارت هواء