مرام خود وممكن نيست كه همه بصواب ديده باشند.
پس بينش كشفي مثل بينش فكرى است كه خطا واشتباه در أو رآه دارد كما اينكه دستگاه علم ووهم در أفكار رآه دارد همچنين در كشف كشف رحماني وشيطاني وخيالات نفساني رآه دارد وناچار است از اينكه ميزان صواب وخطائى در بين باشد كه صواب را از خطا وصحيح را از باطل تمييز دهد وأين ميزان نيست مگر برهان ودليل كما اينكه توضيح أو را در جواب سؤال سابق داده أيم فعلى هذا ماداميكه بينش أهل كشف عرضه بر برهان داده نشده ومطابقت آن بار برهان معلوم نشده حكم بصحت آن نميشود.
پس معلوم شد كه عمده علم حاصل از برهان ناست كه ميزان حق وقسطاس مسقيم است نه درك حاصل از رياضت كه مثل أو مثل خواب است كه گاهى خواب رحماني است وصدق است وگاهى خيالي وخيال محض است وگاهى شيطاني وكذب است پس اعتمادي بر كشف نيست مگر آنچه راست ومطابق با برهان ودليل آيد واما مقام عشق پس آنچه بر خلاف ميزان عقل است جهل است وباطل وآنچه وفق عقل است مرتبه فعليت وكمال عقل است نه اينكه مقابل با عقل است وفوق اواست تا مزاحم عقل گردد وگفته شود كه حاصل نمى شود أين مرتبه مگر از رياضت وتصفيه نفس بلى اخلاص در عمل كه أشد مراتب عبوديت وأكمل درجات بندگى است تأثير تامى رد مقام جذب دارد كه تعبير از أو در لسان صوفيه بمقام عشق شده است عصمنا الله وإياكم من الزلل في القول والعمل وصلى الله على محمد وآله الطاهرين حرره الأحقر علي الموسوي البهبهاني