وفي الكامل لابن الأثير الجزري: فأشرف عليه رجل من اليهود فقال: من أنت؟ فقال: أنا علي بن أبي طالب، فقال اليهودي: غلبتم يا معشر يهود.
محدث دهلوى در مدارج النبوة ميفر مايدكه ظاهرا آن حبر صفات على وشجاعت وى را ميدانست كه در تورات وصف اورا خوانده بود، پس اول كسيكه از حصار بيرون آمد حارث يهودى بود برادر مرحب كه سنان نيزه وى سه من بود آمد وبجنك پيوست وجند نفر را از اهل اسلام شهيد ساخت، پس على مرتضى بر سر اوراند وبه يك ضربه وى را به دوزخ فرستاد ومرحب چون بر قتل برادر واقف شد با جماعتى از شجعان خيبر اسلحه پوشيده در صدد انتقام بيرون آمد.
وگويندكه وى در ميان خيبر بان مبارزى بود بغايت دلاور بلند بالا وتناور درشجاعت ومبارزت از ميان ابطال اين اهل بطلان همتا نداشت وآن روز دوزره پوشيده بود ودو شمشير حمايل كرده ودو عمامه وهيچ كس را از اهل اسلام طاقت نشدكه باوى معارضه نمايد ودر ميدان قتال در آيد. پس على مرتض رضوان الله عليه نيزرجزى خواند ودر مقابل اوشد، مرحب پيش دستى نموده خواست كه تيغى برسر على زند، پس امير كبير سبقت جسته ذو الفقار بر سر آن ملعون غدار فرود آورد چنانكه از سر خود و دستارش گذشته تا به حلق رسيد وبه روايتى تا به را نهاى اووبه روايتى تا به قابوس زين اورسيد ودو نيم ساخت، پس اهل اسلام با حضرت امير در ميدان آمده دست به قتل جهودان در از كردند، حضرت امير هفت كس از رؤساى شجعان يهود را بقتل آورد وباقى ايشان هزيمت نموده روى به قلعه آوردند، وى رضي الله عنه در عقب ايشان ميرفت در اين حالت يكى از مخالفان ضربتى بر دست مبارك وى زد چنانكه سپر از دست برزمين افتاد يهودى ديگر سپررا ربوده روى گريزنهاد حضرت امير در غضب آمده يك حالتى از عالم قدرت ربانى به قوت روحانى وارد شد