سپس گفتم با اينكه معجزه بودن فصاحت وبلاغت قران مجيد در كمال وضوح وظهور است وشبهه مذكوره در كمال وهن وضعف است بنحويكه قابل توجه نيست ثبوت نبوت خاتم أنبياء (ص) موقوف بر آن نيست وطرق اثبات نبوت بسيار است وفصاحت وباغت قران مجيد يكى از آن طرق است واز جمله طرق دستورات دين اسلام در أبواب عبادات. معاملات از عقود وايقاعات وأحكام وسياسات از مواريث وحدود وديات وهكذا ميباشد كه هر عاقلي نظر در آن نمايد تصديق ميكند كه در كمال اتقان وأحكام است وچيزى در أو فروگذار نشده وبديهى است كه تأسيس همچه دستور كاملى از شخص أمي كه از احدى فرا نگرفته علمي راونشو ونماء أو در مشركين مكة بوده كه عارى از علم وأدب بوده اند حجة واضحه ودليل روشنى است بر اينكه نيست أين مگر از خداوند متعال والا بشر عادى أمي چگونه ميتواند تأسيس دستوراتى در هر باب نمايد بطوريكه حكماء اعصار اعتراف بكمال حكمت اتقان آن دستورات نمايند واظهار عجز از احاطه بتمام حكم آن نمايند.
گفت أمي بودن پيغمبر (ص) را ثابت نمائيد از غير تواريخ مسلمين وتواريخ مسلمين را در أين باب قبول ندارم.
گفتم أولا أمي بودن آن جناب كالشمس في رابعة النهار است از برأي كسيكه بسير وتواريخ حالات آن جناب از زمان تولد تا زمان بعثت رجوع نمايد وهرگاه اختلافي در أمي بودن پيغمبر (ص) بود هر آينه كسانيكه در مقام معارضه بودند از مشركين وأهل كتاب خلاف آنرا اظهار ميكردند وحال آنكه نقل خلاف از احدى از آنها نشده.
وثانيا اثبات مينمايم أمي بودن آنجناب را از كلام اعدا عدو آن جناب كه مشركين مكة باشند آية كريمه (ولقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلمه بشر لسان الذي يلحدون إليه أعجمي وهذا لسان عربي مبين) كه جزء سوره نحل است وسوره