نحل مكيه است دلالت ميكند بر اينكه مشركين مكة گفتند ديگرى تعليم ميدهد پيغمبر را واز طرف پروردگار نيست هرگاه پيغمبر أمي نبود نزد آنها وتحصيل از علماء كرده بود نسبت تأليف قرانرا بخودش ميداند ومحتاج نبودند كه نسبت بديگرى بدهند ونيست أين مگر بجهت علم واطلاع آنها براينكه پيغمبر (ص) أمي است واز احدى تحصيل نكرده است وخداوند عز وجل رد گفته آنها فرمود باينكه لسان ان كسى كه تعليم قرآنرا باو نسبت ميدهند عجمي است وقران عربي آشكار است در كمال فصاحت وبلاغت وهرگاه أين نسبت را نداده بودند خلاف انرا اظهار ميكردند قطعا.
وأيضا دليل ديگر بر ثبوت نبوت آن جناب اخبار متواتره بر ظهور معجزات بسيار از آن جناب از قبيل تسبيح سنگريزه در كف مبارك آن جناب وتكلم حيوانات با آن جناب واحياء موتى وسائر معجزات مشهوره كه فوق حد احصاء است وعلاوة بر اخبار متواتره شاهد وحجت قاطعه بر ظهور معجزات بسيار از آن جناب ذكر قصص أنبياء سلف در كتاب مجيد واثبات معجزات از برأي آنها بل معجزات متعددة از برأي بعضي آنها مثل حضرت موسى وعيسى سلام الله عليهما.
توضيح أين مطلب اينكه شبهه نيست كه آن جناب دعوى نبوت ورسالت نمود وادعا نمود كه قران مجيد كلام پروردگار است كه بتوسط امين وحى بر أو نازل شده ودر كتاب مجيد قصص جمعى از آن ها را مشروحا بيان فرموده با معجزات ظاهره باهره از آنها وبديهى است كه هرگاه صاحب معجزات باهره نبود وقدرت بر اظهار آنها نداشت وبكذب ادعاء نبوت نموده بود تصديق معجزات أنبياء سلف را در كتاب مجيد خود نمى نمود كه موجب افتضاح أو شود كما اينكه طائفه بابيه خذلهم الله بادعاء نبوت انكار صدور معجزه از أنبيا نموده اند.
خلاصه اينكه تصديق معجزات أنبياء سلف على نبينا وآله وعليهم السلام در