بيجا از طرف مورد است سپس گفتم بعض أشياء كه بهيچكدام از حواس خمس ظاهره درك ميشود مثل علم وعدالت وشجاعت وأمثال آن از صفات نفسية ودرك آنها بتوسط آثاري است كه بيكى از حواس پنجگانه محسوس ميشود مثل علم زيد بفقه يا بصنعتي مثلا كه درك نميشود مگر بقوة باصره باعتبار ديدن مؤلفات أو يا صنعت أو يا بقوة سامعه باعتبار شنيدن جواب أو از مسائل معضله وهمچنين راجع بسائر صفات نفسية.
پس هرگاه بگوئيم كه زيد عالم بعلم فقه است يا فلان صنعت وعمر وبگويد كه من تصديق نميكنم مگر اينكه علم اورا بحس بصر يا سمع يا ذوق ياشم يا لمس درك كنم وبتوسط آثار تصديق نميكنم آيا أو ازاد بيمورد گرفته وعجز در طرف است كه نميتواند اورا بحواس ظاهره أو برساند گفت أو ايراد بيوجه گرفته وعجز در طرف نيست گفتم همچنين نبوت خاصه كه مرتبه رفيعه وشان الهى است كه خداوند عزو جل اورا مرحمت فرموده بكسيكه اورا لايق أين شان وأين مرتبه ديده ومثل أو مثل علم است كه بهيچ يك از حواس خمس ظاهره درك نميشود ولكن درك ميشود بتوسط قوه باصره بسبب ديدن معجزات صادره از أو يابتوسط قوه سامعه باعتبار شنيدن اخبار متواتره راجعه بصدور معجزات وخوارق عادات ازاو.
وهرگاه كسى بگويد كه نبوت خاصه را تصديق نيمكنم مگر اينكه عقل تصديق نمايد بدون توسط معجزات محسوسه بحس بصريا بحس سمع آيا ايراد بيموردى گرفته يا ما عجز از اثبات آن داريم.
گفت نه أو ايراد بيموردى گرفته گفتم پس چرا شما ايراد گرفته أيد كه نبوت خاصه را ميخواهم بدليل عقلي ثابت نمائيد با اينكه دليل نقلي هم راجع بدليل عقلي است ومقابله دليل نقلي با دليل عقلي نه باعتبار أين است كه عقل دليل نقلي را تصديق ندارد بلكه باعتبار أين است كه دليل نقلي محتاج بمقدمات نقليه است در مقابل دليلي كه محتاج بمقدمات نقليه ندارد والا هر دو مورد تصديق عقل است خلاصه اينكه عقل