درك ميكند كليات را بدون توسط مقدمان ولذا حكم مينمايد بوجوب نبوت مطلقه بر خداوند حكيم بمقتضاى حكمت ولكن شخص نبي را نميتواند معين نمايد مگر بتوسط آثار مشهوره از معجزات وخوارق عادات وسائر شواهد نبوة.
گفت من همچه ايرادي نگرفته أم ولكن گفته أم فصاحت وبلاغت وقران مجيد را كه حجت نبوت قرار داده اند كافى نيست گفتم چرا كافى نيست گفت بجهت اينكه اعراب يا معرفت فصاحت وبلاغت قران مجيد را داشتند كه تصديق نمودند يا نداشتند هرگاه معرفت انرا داشتند چگونه عاجز شدند از اتيان بمثل آن چون عارف بصنعت عاجز نيست از اظهار صنعت خود وهرگاه عارف نبودند تصديق بدون تصور ومعرفت حجت نيست.
گفتم جواب از أين شبهه خيلى سهل واسان است تصديق آنها با معرفت بوده ولكن با معرفت اجمالي نه تفصيلي لذا قادر بر اتيان بمثل قران مجيد نبودند وهنچنين است تصديق در سائر صنايع وعلوم هرگاه شخصي دو بنا را مشاهده نمايد كه يك بناء آن در كمال حسن وزيبائى است وبناء ديگر مطابق آن نيست بالضرورة ترجيح ميدهد بناء أحسن را برديگرى با اينكه خود بنا نيست وهمچنين دو منسوج را مى بيند كه نسج يكى در كمال است ونسج ديگرى ضعيف است بالبداهة منسوج كامل را ترجيح ميدهد با اينكه ترجيح دهنده نساج نيست وقدرت برنسج ندارد.
وهمچنين شعر فردوسي وسعدى وحافظ را كه موازنه نمائي با شعر فلان كه شعريت أو ناقص است بالفطرة درك ميكنى كه شعر فردوسي يا سعدى يا حافظ رديف شعر فلان نيست ومع ذلك أهل شعر نيستى كه قدرت بر انشاء شعر مثل شعر فلان داشته باشى.
وأين شبهه بسيار شبهه واهية است ودر زمان سيد مرتضى علم الهدى أعلى الله مقامه أين شبهه عرضه برسيد (قدس سره) شده است وجواب از آن بنحويكه عرض كرديم داده است وعجب است از شما كه أين شبهه واهية را بزرك شمرده أيد